رویای داشتن کتابخانه (فوندائک در ریزارالدا)
وقتی مردم باور دارند که کودکان اهل مطالعه نیستند و علاقهای به یادگیری ندارند، شانس کمی برای رشد کودکان وجود دارد. اما اگر این باور تغییر کند چطور؟ در ریزالدا تغییر این باور مسیر جدیدی را ایجاد کرد.
***
توی این اپیزود درباره یک تجربه دیگه از فوندائیک براتون میگم. این تجربه ارتباط مستقیمی با رویکرد فوندائیک هم داره. ما تو دو تا اپیزود قبلی راجع به خود فوندائیک و اهداف و رویکردهاش و یکی از تجاربش صحبت کردیم. پیشنهاد میدم قبل این اپیزود اونا رو اول گوش بدین که در جریان سیر مطالب باشید.
ایالت یا بخش ریزارالدا در کلمبیا در یک منطقه کوهستانی قرار گرفته با خاکی که بسیار مستعده. به همین علت اینجا یکی از جاهاییه که قهوه خیلی باکیفیتی تولید میکنه در عین حال به چند بندر مهم کلمبیا هم نزدیکه. این منطقه یک مرکز اقتصادی به حساب میاد، زبون مردمش هم اسپانیاییه.
چندین روستا در این منطقه قرار دارن و در هر روستا دانشآموزانی هستن که تو مدارس روستایی تحصیل میکنن، اما یک باوری در بین مسئولین و خانوادههای دانشآموزان وجود داشت اونم اینکه این دانشآموزان روستایی دوست ندارن مطالعه کنن و از خوندن و یاد گرفتن خوششون نمیاد و اصلا به مدرسه هم به طور کلی علاقهای ندارن. کم کم این موضوع داشت تبدیل به یک چالش عمومی میشد و نگرانیهایی برای آینده این روستاها و نسلی که پرورش پیدا میکردن به وجود آورده بود. از طرفی وقتی در جایی گسترش دانش سرعت مناسبی نداره، بعضی باورها و سنتها که از قبل وجود داشتن همچنان به قوت باقی هستن و اجازه نمیدن درک جدیدی از شرایط زندگی امروز به وجود بیاد. مثلا باورهای سنتی راجع به جایگاه زنان تو جامعه و نوع ارتباط زنان و مردان یکی از این مثالهاست. و این موضوع چیزی بود که در این منطقه هم کاملا قابل مشاهده بود.
وقتی موسسه فوندائیک وارد این منطقه شد، با در نظر گرفتن این چالشها تصمیم گرفت پروژهای رو اونجا شروع کنه. برای اجرای این پروژه به همکاری وزارت آموزش و پرورش هم نیاز داشت چون برنامه این بود که کاری برای تعداد هرچه بیشتری از دانشآموزان این منطقه انجام بشه.
بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ بود که فوندائیک یک پروژه مبتکرانه و جالب سوادآموزی در ریزارالدا اجرا کرد. این پروژه دو تا هدف داشت. یکی اینکه سطح درک مطلب دانشآموزان رو در منطقه بالاتر ببره و دوم اینکه به ترویج برابری جنسیتی بین دختران و پسران کمک کنه.
فوندائیک اومد در یک مرحله وضعیت دانشآموزان و امکاناتی که برای مطالعه بیشتر دارن رو بررسی کرد. یک تحقیقی وجود داشت که خود وزارت آموزش و پرورش کلمبیا انجام داده بود که نشون میداد اکثر کودکان ریزارالدا که تو مدارس تحصیل میکنن دسترسی کافی به ادبیات یا کتابخانههای کودکان ندارن. البته این وضعیت تقریبا در همه روستاهای کشور وجود داشت. برای همین تو این مرحله اومدن یک طرحی رو اجرا کردن برای جمعآوری کتاب برای ۲۵ مدرسه روستایی این منطقه. اونا ولی دنبال هر کتابی نبودن. موضوعاتی رو انتخاب کردن و بر اون اساس کتابها رو جمعآوری میکردن. محتوای کتابها در ارتباط با برابری جنسیتی، همبستگی، همکاری و قدردانی از زندگی روستایی بود و هدف این بود که به نوعی این کتابها انتخاب بشن که بتونن به رشد اخلاقی کودکان کمک کنن و هویت اونها رو برای مروجین رفاه عمومی در جامعه پرورش بدن.
وقتی این کار انجام شد دانش آموزا کم کم از کتابها استقبال کردن. کم کم یک فرهنگی ایجاد شد که کودکان و خانوادهها از فرصتهای کتابخوانی و مطالعه بهره زیادی ببرن و قدردانی کنن. فوندائیک از ابتدا معتقد بود که این باور درستی نیست که کودکان دوست ندارن مطالعه کنن بلکه هر کودکی وقتی در شرایط مناسب یادگیری قرار میگیره میلش برای پیشرفت و رشد مشخص میشه. این طرح عملا داشت این موضوع رو نشون میداد. حدود ۳۰۰ دانش آموز وقتی امکانات بهتری برای مطالعه و کسب بینش پیدا کردن علاقشون به کتابخوانی و تحصیل در مدرسه هم بیشتر نمایان شد و توی درسهاشون هم پیشرفتهای قابل توجهی کردن بنا بر این این باور در بین مردم و مسئولین به تدریج از بین رفت.
یک اتفاق جالب دیگه هم داشت در ریزارالدا میفتاد. یک برنامه آموزشی به اسم برنامه SAT که اگه یادتون باشه تو اپیزودای قبلی راجع بهش براتون گفتم داشت در کل کلمبیا و از جمله این منطقه برای جوانان در سطح متوسطه اجرا میشد. جوونهای این منطقه چندین سال بود که داشتن از طریق این برنامه آموزشی قابلیتهای زیادی پیدا میکردن که بتونن در رشد جامعه خودشون موثر باشن.
…