چراغ معجزه علاءالدین و کودکان محروم از تحصیل و سلامت (فوندائک در عراق و زامبیا)
اخبار مربوط به کودکان مبتلا به سرطان، کودکان مبتلا به اچآیوی و کودکان قربانی عدم سلامت و بهداشت، هر وجدان آگاهی را عمیقا به درد میآورد. در این اپیزود تجربههایی میشنویم که چگونه راههایی برای کم کردن این مشکلات در بعضی مناطق طی شده است.
***
ما تو چند اپیزود گذشته سری زدیم به کشور کلمبیا و موسسه فوندائیک و هم درباره خود موسسه صحبت کردیم و هم از دو تا از پروژههایی که این موسسه در مناطقی از کشور کلمبیا اجرا کرده بود گفتیم. اگه بخواین بهتر متوجه روایت این اپیزود بشین خوبه حداقل اپیزود یازده که درباره خود موسسه فوندائیک هست رو گوش کرده باشید. حالا امروز قراره تجربههایی از این موسسه رو بشنوین که در حوزه سلامت و بهداشته اما یک نکتهای که باید بدونیم اینه که این موسسه فقط در کلمبیا فعالیت نمیکنه در واقع در خیلی از کشورهای دنیا یا به شکل مستقیم یا از طریق نهادهایی که تاسیس کرده داره فعالیت میکنه. برای اینکه از تجارب این موسسه در کشورهای دیگه هم بشنویم امروز به دو سمت دیگه کره زمین میریم. به دو کشور که در دو قاره دیگه قرار دارن. اول بریم به قاره آسیا به کشور عراق و شهر بصره.
«چراغ معجزه علاءالدین» اسم یک پروژهایه که در بصره برای کمک به کودکان مبتلا به سرطان شروع شد. این اسم برای این انتخاب شد که بتونه حس امید رو به این کودکان و خانوادههاشون منتقل کنه. سالها بود که کودکان زیادی در این نقطه از دنیا از دست میرفتن بدون اینکه در اخبار جهان اونجوری که شایستهست بازتاب داشته باشه یا کسانی برای کمک به این وضعیت اقدامات جدی انجام بدن. سرطان خون تبدیل به یک غول وحشتناکی در این منطقه شده بود و به شکل خیلی دردناکی تقریبا اکثر بچههایی که مبتلا میشدن رو از بین میبرد. این در حالی بود که در همین زمان در اروپای مرکزی تا ۹۰ درصد کودکان مبتلا به سرطان خون درمان میشدن و در حالی که دنیا به دانش بسیار خوبی برای درمان این بیماری رسیده، از دست رفتن این کودکان به خاطر نبود امکانات کافی، حقیقتا یک بیعدالتی بزرگ بود.
روند بیماری هم در بصره دائم داشت بیشتر و بیشتر میشد. در سال ۱۹۹۰، ۱۵ کودک بودن که بیماران سرطانی تشخیص داده شدن ولی در سال ۲۰۰۲ تعداد این کودکان به ۱۹۲ کودک رسید و این سوال که چه باید کرد مسئله اصلی گروههایی شد که برای کمک به این موضوع میخواستن اقدام کنن. مشکل اصلی کمبود امکانات برای درمان مثل تجهیزات، دارو و بهداشت بود.
یک بیمارستانی در بصره بود به اسم «ابن غزوان» که یک بخش سرطان کودکان داشت و پروژه «چراغ معجزه علاءالدین» اومد و از این بخش بیمارستان حمایتهایی کرد. این پروژه از طریق ارتباطاتی که موسسه فوندائیک داشت و افراد و موسسههایی که برای کمکهای مالی در سراسر جهان داوطلب شده بودن تونست منابع مالیای رو فراهم کنه تا بتونن در این بخش امکانات جدیدی برای درمان تهیه کنن. اونا تونستن دارو به میزان بیشتری تهیه کنن و خود بخش رو هم بزرگتر کردن و براش تجهیزاتی تهیه کردن. نتیجه این کار کاملا مشهود بود. در طول یک سال مرگ و میر کودکان مبتلا به سرطان خون از ۱۰۰٪ به ۴۰٪ رسید. همین طور ۱۵۰۰ کودک مبتلا به بیماری کالا آذر هم در اثر این اقدامات بهبود پیدا کردن.
اما خب با همه این اقدامات همچنان در عراق امکانات کامل و کافی برای درمان همه بچهها وجود نداشت و اگر قرار بود کار تاثیرگذاری انجام بشه، باید این بچهها به کشورهای دیگه منتقل میشدن. اما اینکار هم سخت و غیرعملی بود چون این منطقه درگیر جنگ بود و هیچ مجوزی برای صدور پاسپورت وجود نداشت. از یک طرف دیگه تحریمهایی که در کشور وجود داشت باعث شده بود پزشکان عراقی از دانش روز عقب بیفتن و در نوعی انزوا به سر ببرن و بنابراین نتونن درمان مناسبی رو برای کودکان پیش بگیرن. اما این موسسه تونست راهی پیدا کنه برای این ماجرا. اونها با گفتگوها و پیگیریهایی که کردن تونستن امکان یک سفر دو تا سه ماهه به اتریش رو برای چند پزشک عراقی فراهم کنن. این پزشکان دورهای رو در بیمارستانهای اتریش گذروندن تا دانش خودشون رو در این زمینه ارتقا بدن و از این طریق اون دورافتادگی از یادگیریهای جدید رو جبران کنن.
نهایتا پروژه «چراغ جادوی علاءالدین » خیلی از لوازم و تجهیزات لازم برای ادامه حمایت از اونها رو فراهم کرد و همینطور آزمایشگاهها و خود بیمارستان رو برای نجات جان تعداد بیشتری از کودکان بازسازی کرد.
…