قسمت ۲۹ – غافلگیری! – بخش ۱
همه چی با این شروع شد که عمو نقاش به ما مشق خونه داد. قرار شد تصور کنیم که یک قهرمان هستیم و قدرتی داریم مخصوص به خودمون. بعد از ما پرسید حالا که قهرمان هستیم، لباس مخصوص به خود ما چه شکلی خواهد بود؟ سه شنبه با لباس قهرمانی مخصوص به خودمون به پارک رفتیم. حدس میزنید من و ویززز چه شکلی شده بودیم؟
***
سپیدار: سلام بچه ها.
مامان: سلام روزتون بخیر.
سپیدار: ویززز نوشته درود بر شما.
مامان: امروز 10 شهریور 1401 خورشیدی و 1 سپتامبر 2022 میلادی ست. به برنامهی ما خوش اومدید.
ویززز
سپیدار: ویززز میگه حال و احوالاتتان چگونه است؟ در صحت و سلامت هستید؟
مامان: برای همهتون آرزوی روزهای خوبی رو داریم.
سپیدار: لابد از اسم این قسمت تعجب کردید ولی ما این هفته این چند کلمه رو خیلی زیاد شنیدیم.
مامان: سوال مهمیه.
سپیدار: این طور که عمو نقاش برامون توضیح داد خیلی هم سوال مهمیه.
مامان: ویززز نوشته از توضیحات عمو نقاش چنین بر میآید که همین سوال به ظاهر ساده تاثیرات بسیار زیادی در تاریخ بشریت داشته است. و رد پای تاثیرات پاسخهای این سوال را میتوان در بخشهای مختلفی از فرهنگ بشریت دید.
سپیدار: ما و عمو جانمون این هفته در مورد همین سوال حرف زدیم. و هی از خودمون پرسیدیم چی میشه اگه؟ به این فکر کردیم که مردمان اون قبیلهای که هفتهی پیش در موردش حرف زدیم، همونها که قصه میگفتن و تونستن زنده بمونند، هی از خودشون این سوال رو می پرسیدن.
مامان: مثلا میپرسیدند چی میشد اگر با سنگها وسیلهی بهتری بسازیم که راحتتر شکار کنیم؟ چی میشد اگر یک چیزی بود که شبهای سرد میتونست ما رو گرم کنه؟ چی میشد اگر یک چیزی داشتیم که میتونست حمل بارهای سنگین رو برامون راحتتر کنه؟ یا حتی چی میشد اگر یک جایی رو داشتیم که دیوار داشت و برعکس غار راه ورودیش رو میشد باز و بسته کرد تا از سرما و حیوانات در امان باشیم؟
سپیدار: چی میشه اگر این گیاه رو بکاریم؟ چی میشه اگر این حیوان رو اهلی کنیم؟ عمو گفت وقتی این طوری به تاریخ نگاه کنیم حتی پای اسطورهها و افسانهها هم وسط میاد. مثلا مردم میگفتن چی میشه اگر یک موجودی مسئول باریدن بارون باشه؟ یکی هم باشه که مقاومت کنه و دلش خشکسالی بخواد؟ بیاید اسم اولی رو بذاریم تیر اسم دومی رو بذاریم اپوش.
مامان: ویززز نوشته زمانی که با این دید به سیر تاریخ و فرهنگ انسانی نگاه کنیم رد پای این سوال را میتوان در بیشتر آثار ادبی یافت. مثلا فردوسی عزیز ما با خودش فکر کرده چه میشود اگر تاریخ کشور را به نظم بسرایم؟ یا به طور مثال خانم رولینگ، نویسندهی کتاب های هری پاتر از خود پرسیدهاند چه میشود اگر واقعا جادوگران در میان آدمیان وجود داشته باشند؟
سپیدار: یا مثلا آقای ناصر یوسفی نویسندهی کتاب محلهی شکر خانوم حتما از خودش پرسیده چی میشد اگر یک شکر خانومی توی یک کوچه ساکن باشه و به همسایههاش کمک کنه دوست و خانواده بشن.
…