قسمت ۱۲ – سپیدار و ویززز با یک قهرمان آشنا می‌شوند

Program Picture

سپیدار و ویززز

قسمت ۱۲ – سپیدار و ویززز با یک قهرمان آشنا می‌شوند
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

من و ویززز با یک قهرمان آشنا شدیم، قهرمانی که با مرد عنکبوتی و بقیه یکمی متفاوته. آقای ابوالقاسم فردوسی نویسنده کتاب شاهنامه که کمک کرد زبان فارسی باقی بمونه. فردوسی می‌دونست که باید عمرش رو صرف ساختن دنیایی بهتر بکنه و حدود ۳۰ سال برای کتابش وقت گذاشت. حالا تو دنیای امروز ما می‌خوایم چطوری از شاهنامه استفاده کنیم؟

***

مامان: سلام روزتون بخیر. خوب و خوش هستید؟

سپیدار: سلام، حالتون چطوره؟

مامان: امروز 15 اردیبهشت 1401 خورشیدی و 5 می 2022 میلادی است و به برنامه ما خوش اومدید.

مامان: ویززز جون اوضاع و احوال دفتر یادگیری‌ها چطور می‌گذره؟

سپیدار: ویززز میگه وا اسفا. آن قدر در کار نوشتن بودم که از خاطرم برفت، درودی پیشکش شنوندگان محترم برنامه کنم. حالا اشکال نداره الان بگو.

سپیدار: درود.

مامان: بسیار عالی ولی نگفتی که چه خبر از دفتر یادگیری‌ها؟!

سپیدار: خبر خیر. الحمدالله آن قدر موضوعات و انسان‌های جالب توجه در سر راهم قرار دارند که اگر صدهزار دفتر دیگر نیز داشته باشم کافی نخواهد بود… صد هزار؟!

مامان: البته ویززز از آرایه ادبی استفاده می‌کنه. وگرنه منظورش تعداد زیادی دفتره.

سپیدار: کار پیچیده شد. آرایه ادبی چیه؟

مامان: نویسنده‌ها برای زیباتر کردن و عمق بخشیدن به نوشته‌هاشون از روش‌هایی استفاده می‌کنند که به این روش‌ها میگن آرایه. مثلا اگر ویززز می‌گفت دقیقا 98 دفتر دیگه احتیاج داره قشنگ‌تر بود یا حالا که از آرایه اغراق استفاده می‌کنه؟

سپیدار: خیلی خب. من نتیجه می‌گیرم که ویززز دفتر یادگیری‌هاشو دوست داره. ویززز جون نگران نباش این دفتر تموم شد باز میریم از آقا امید کتاب فروش محله دفتر می‌گیریم.

مامان: اوهوم. ویززز عبارتی رو به کار برد که من دوست دارم امروز بیشتر در موردش حرف بزنیم.

سپیدار: چی گفتی؟

مامان: انسان‌های جالب توجه.

سپیدار: آهان. یک مثال از یک انسان جالب توجه رو می‌خوای بگی؟

مامان: دقیقا. صادقانه بگم این آدم یکی از جالب توجه‌ترین انسان‌هایی که می‌شناسم و اتفاقا مثل ویززز خیلی عاشق نوشتن هم بوده. راستش حتی می‌خوام بگم با تعریف من قهرمان هم به حساب میاد.

سپیدار: چه آدم عجیبی. قهرمانِ عاشق نوشتن. قهرمان مثل مرد عنکبوتی و اینا؟!

مامان: نه نه. یادته در مورد این حرف زدیم که قهرمان‌ها لزوما همه‌شون شکل قهرمان‌های توی کارتون‌ها و فیلم‌ها نیستند و حتی جادو و نیروی عجیبی هم ندارن. تازه روز بزرگ‌داشتش تو تقویم ایران دو هفته دیگه است. 25 اردیبهشت ماه.

سپیدار: ویززز میگه اندکی تامل کنید تا این جانب آماده یادداشت برداری از سخنان شما باشم.

مامان: اوه اوه ویززز اینقدر جدی یادداشت‌برداری می‌کنه آدم معذب میشه.

سپیدار: ویززز میگه اکنون سکوت می‌کنم، زبان در کام می‌کشم و چشم انتظار سخنان شما هستم.

مامان: خب، من در مورد ابوالقاسم فردوسی نویسنده کتاب شاهنامه صحبت می‌کنم. کشور ما خیلی به تلاش زیاد فردوسی مدیونه. فردوسی حدود 1000 سال پیش در زمانه‌ای پر آشوب، توی طوسِ خراسان به دنیا اومد. خانواده‌اش دهقان بودن. دهقان یعنی کشاورز ولی با تعریف اون روزها یعنی زمین‌دارانی که خیلی به آداب و رسوم و فرهنگ پیشینیان احترام می‌ذاشتن. فردوسی هم مثل خیلی از مردم می‌دونست ما باید از عمرمون برای ساختن دنیایی بهتر استفاده کنیم، برای همین سال‌های طولانی، بعضی‌ها میگن 30 سال بعضی‌ها میگن 35 سال وقت گذاشت و یک کتاب بی‌نظیر نوشت.

سپیدار: وای مامان! خاله هم دوست داره نویسنده شه، یعنی می خواد 35 سااااااال برای یک کتاب وقت بگذاره؟

مامان: نمی دونم.

سپیدار: چرا چنین کتابی از دید وی آن قدر اهمیت داشت که این زمان از عمر خویش را صرف آن کرد؟!

مامان: صادقانه بگم این رو باید از خودش پرسید ولی خیلی از نظریه پردازها معتقدن اگر نه تنها دلیل ولی یکی از مهم‌ترین دلایلی که ما هنوز به زبان فارسی صحبت می‌کنیم، نوشته شدن شاهنامه است. مردم داشتن زبان و آداب و رسوم‌شون و حتی تاریخ‌شون رو فراموش می‌کردند. شاهنامه این فاصله رو پر کرد. این خطر وجود داشت که مردم زبان و آداب و رسوم و حتی تاریخ شون رو فراموش کنند، شاهنامه با این خطر مقابله کرد.

سپیدار: پس شاهنامه تاریخه؟!

مامان: نه لزوما. هم تاریخه هم نیست. یعنی داستان و تاریخ در دل هم قرار گرفتن. هیچ داستانی بدون رد پایی از تاریخ نیست. هیچ تاریخی هم نیست که یکمی داستان توی وجودش نداشته باشه. وقتی شاهنامه می‌خونیم انگار یک آینه جلوی خودمون گذاشتیم و قسمت‌های خوب و بد فرهنگ‌مون رو می‌شناسیم. این طوری نیست که فردوسی چون عاشق ایران بوده هی الکی فقط فقط خوبی بگه. هم خوبی‌ها رو میگه هم بدی‌ها رو.

news letter image

ثبت نام در خبرنامه