تیپ تیپی در یزد
تا حالا اسم بادگیر به گوشتان خورده است؟ میدانید بادگیرها چه هستند؟ درباره سوغات یزد چطور؟ چیزی شنیدید؟ در این قسمت تیپ تیپی مسافر شهر یزد میباشد و از چیزهای جالب و عجیب و دیدنی که در آن شهر میبیند برای بچهها میگوید.
دوستای خوب من حالتون چطوره؟ خوب و روبراهین؟ من الان توی آسمونم و اینجا یکم باده… بذارین بشینم یک جایی و باهاتون صحبت کنم. خب من امروز اومدم به یکی از قشنگترین شهرهایی که تا حالا دیدم… شهری که پر از ساختمونا و بناهای قدیمی و تاریخیه… پر از جاهای دیدنی که این شهر رو خیلی جالب و منحصر به فرد کرده… اسم شهری که من اومدم امروز رو حتما میدونین… شهری در قسمت مرکزی کشور ایران، شهر زیبای یزد.
بچهها تو آسمون شهر یزد که حرکت میکنی از بالا یک عالمه ساختمونهای کاهگلی میبینی… میتونم تصور کنم که صد یا دویست یا خیلی سال پیشترا هم وقتی کبوترا از بالای آسمون این شهر رد میشدن خیلی از همین بناها اون موقع هم اینجا بوده و میدیدنشون… وااای از تصور این موضوع یکدفعه هیجان زده شدم.
من اومدم به باغ دولت آباد. یک ساختمون جالبی اینجا هست که از وسط ساختمون یک ستون بلندی رفته تا آسمون… تا حالا تو شهرهایی که رفته بودم ساختمون این شکلی ندیده بودم… یک خانمی از اهالی شهر یزد هم اینجا هستن بذارین ازشون سوالام رو بپرسم. بچهها این خانم مهربون یزدی به من گفتن که اسم این ستونهایی که تو این ساختمون میبینیم بادگیر هست. بهشون گفتم اسم من تیپ تیپیه و توی شهر شما مسافرم. میخوام برای بچههای جاهای مختلف ایران تعریف کنم که چه چیزایی تو شهر یزد دیدم. ولی راجع به بادگیر چیزی نمیدونم. میشه برای من و بچهها توضیح بدین بادگیر چیه و چرا این شکلیه؟
بچهها یکی از چیزهایی که من اینجا متوجه شدم اینه که مردم یزد از قدیم خیلی قدر آب رو میدونستن… آب بارونی که جمع میشده رو نگه میداشتن تا استفاده کنن… برای همین این شهر پر از آب انبارهای قدیمی هست… منم الان اومدم به یکی از خونههای قدیمی یزد که الان تبدیل به موزه شده… حدس میزنین موزه چی؟ موزه آب… آره موزه آب… باید بیاین اینجا رو ببینین… پر از وسایل و ابزارآلاتی هست که مردم یزد از قدیم برای بهتر استفاده کردن از آب داشتن. مثلا لوازمی که باهاش قنات یا راههای آب درست میکردن… یا ظروف آب قدیمی و خیلی چیزای جالب دیگه… توی شهر یزد چند تا موزه دیگه هم هست که همشون موزههای جذابین و چیزای مختلفی تو هر کدوم جمع آوری شده.
بچهها یک چیز خیلی قشنگ راجع به شهر یزد فهمیدم و اونم اینه که مردم با ادیان مختلف از قدیم تو این شهر زندگی میکردن و ساختمونهایی رو برای عبادت و دعا ساختن مثل مسجدها یا آتشکدهها که بعضی از این ساختمونها غیر از اینکه محلی هست برای دعا و عبادت بنای قشنگی هم داره. من الان روی گنبد مسجد جامع یزد نشستم. اینجا در چندین قرن پیش ساخته شده و اگه گذرتون از شهر یزد افتاد حتما به دیدن این مسجد زیبا بیاین.
از مسجد بال زدم و بال زدم تا اینکه رسیدم به یک آتشکده به اسم آتشکده بهرام… اینجا محلیه برای عبادت پیروان حضرت زرتشت. چیز خیلی جالبی که اینجا میتونین ببینین اینه که آتیشی که توی این آتشکده روشن هست از سالهای خیلی دور در واقع از چند صد سال پیش اینجا روشن هست و روشن نگهش داشتن. اگه به یزد اومدین حتما دیدن این آتشکدههای زیبا و حیرتآور بیاین… وقتی به دیدن مسجد و بعد از اون آتشکده رفتم با خودم فکر کردم که چقدر قشنگه که آدما با ادیان مختلف کنار همدیگه زندگی کنن… اونا میتونن هرجوری که دوست دارن عبادت کنن و مراسم مذهبی خودشون رو داشته باشن… مهم این هست که آدما بتونن کنار همدیگه مثل یک خانواده بزرگ زندگی کنن… خانوادهای که توش ادیان مختلف وجود داره، مردم از جاهای مختلف هستن یا رنگ پوستشون با هم فرق میکنن ولی همگی همدیگه رو دوست دارن… سعی میکنن از همدیگه چیزای جدید یاد بگیرن و با هم برای بهتر شدن زندگیشون همکاری کنن.