قسمت ۱۴ – اضافه کاری

Program Picture

آب در کوزه و ما

قسمت ۱۴ – اضافه کاری
۲۷ مرداد ۱۴۰۱

در نتیجه گفتگویی که به اتفاق الهام با مدیر و معلم بچه‌هایمان داشتیم، قرار شد داستان‌هایی را درباره مفاهیمی مثل محبت و دوستی و بخشش و سایر فضائل اخلاقی تهیه کنیم. بعد این داستان‌ها را در اختیار خانواده‌ها بگذاریم تا به بچه‌ها یاد بدهند و بچه‌ها هم بتوانند در فرصت‌های مختلف برای هم تعریف کنند. جلسه شور اولیا و مربیان برای همین تشکیل شده بود و خوشبختانه نتایج مثبتی هم داشت.

***

راوی: برایتان تعریف کردم که چطور با رفتن شانیا به پیش‌دبستانی و آشنا شدن من با الهام همه چیز داشت در زندگی ما تغییر می‌کرد. هم شانیا و هم من داشتیم کم کم از گوشه‌ی تنهایی و کم‌رویی در می‌آمدیم و نقش‌های فعال‌تری در زندگی‌مان بازی می‌کردیم.

برای خودم هم حیرت‌انگیز بود که توانستم در جلسه‌ی شور اولیاء و مربیان بلند شوم و به جر و بحثی که در جریان بود، خاتمه بدهم. و از آن بهتر زمینه را برای موضوع اصلی آن جلسه که تربیت اخلاقی و روحانی بچه‌ها بود، فراهم کنم. همان طور که حتما یادتان هست، قضیه از حسادت‌های نیلی هم‌کلاسی شانیا شروع شد. وقتی در سرمای زمستان قمقمه‌اش را روی سر شانیا خالی کرد، به نظرم رسید که لازم است کاری بکنم و جلوی آسیب دیدن بیشتر شانیا را بگیرم.

شانیا تازه اعتماد به نفس آن را پیدا کرده بود که در کلاس ترانه‌های کودکانه‌ای را که بلد بود برای بقیه‌ی بچه‌ها بخواند و همین حسادت نیلی را برانگیخته بود. نمی‌خواستم این حسادت‌ها وقفه‌ای در این اولین قدم‌های شانیا به سوی زندگی اجتماعی ایجاد کند. در نتیجه‌ی گفتگویی که به اتفاق الهام با مدیر و معلم بچه‌هایمان داشتیم، قرار شد داستان‌هایی را درباره‌ی مفاهیمی مثل محبت و دوستی و بخشش و سایر فضائل اخلاقی تهیه کنیم.

بعد این داستان‌ها را در اختیار خانواده‌ها بگذاریم تا به بچه‌ها یاد بدهند و بچه‌ها هم بتوانند در فرصت‌های مختلف برای هم تعریف کنند. جلسه‌ی شور اولیاء و مربیان برای همین تشکیل شده بود و خوشبختانه نتایج مثبتی هم داشت. مادرها واقعا این داستان‌ها را به بچه‌های خودشان یاد داده بودند و بچه‌ها این قصه‌ها را سر کلاس و سر صف برای یک‌دیگر تعریف می‌کردند. شانیا هم قصه‌اش را برای بچه‌های کلاس خودشان و همین طور برای کلاس چهارمی‌ها و کلاس‌اولی‌ها تعریف کرده بود و بچه‌ها هم خیلی خوششان آمده بود.

کلاس‌های الهام با شانیا و سارا و رادین هم به خوبی پیش می‌رفت. چه زمستان گرم و پرشوری شروع شده بود!! هر هفته بهمن را در جریان موضوع کلاس‌ها می‌گذاشتم. چهارشنبه شب‌ها برنامه‌ی متفاوتی در خانه داشتیم. بچه‌ها از خستگی کلاس زودتر می‌خوابیدند و من فرصت داشتم که از مطالب و فعالیت‌های کلاس برای بهمن بگویم و فیلم‌هایی را که از بعضی از فعالیت‌هایشان گرفته بودم به او نشان بدهم.

با این که کار خاصی نمی‌کردیم، خیلی خوش می‌گذشت، شاید چون درباره‌ی چیزهایی به غیر از اجاره و خرج خانه و بی‌پولی و غیره صحبت می‌کردیم. از چیزهایی می‌گفتیم که از غم و غصه و نگرانی در آنها اثری نبود. انگار وارد فضای دیگری می‌شدیم، یک فضای روحانی که به قلب هر دوی ما صفا می‌داد و عشق ما را به هم‌دیگر و به فرزندان‌مان بیشتر می‌کرد.

حقیقت این بود که من و بهمن بیشتر از شانیا و علی از این کلاس‌ها سود می‌بردیم! انگار تازه داشتیم هم دیگر را می‌شناختیم و خوشبختانه این شناخت نتایج خوبی در برداشت.

بهمن: بهشته، اداره‌مون یه پروژه گذاشته، به همه‌مون اضافه کار می‌خوره. تا عید طول می‌کشه. روزی سه ساعت!!

بهشته: یعنی چی؟ یعنی تو هم مجبوری اضافه کار وایسی؟

بهمن: کجای کاری خانم! می‌دونی روزی سه ساعت اضافه کار میشه ماهی چقدر؟!

راوی: با این که همیشه فکر می‌کردم که چقدر خوب می‌شود درآمدمان بیشتر باشد، اما نمی‌دانم چرا نمی‌توانستم به اندازه‌ی بهمن خوشحال باشم. شاید فکر شب‌های طولانی تنهایی آزارم می‌داد.

بهمن: بالاخره می‌تونی یه پالتوی نو خزدار با یکی از اون نیم چکمه‌ها که اون شب اینقدر چشمش بهش بود، بخری.

بهشته: راست میگی.

از این که اولین چیزی که به نظرش رسیده بود خرید پالتو و کفش برای من بود، خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بودم.

بهشته: از کجا فهمیدی من از اون نیم چکمه‌ها خوشم اومده؟!

بهمن: خوب دیگه!

بهشته: حالا از کی شروع میشه اضافه کاری‌تون؟

بهمن: از هفته‌ی آینده.

بهشته: یعنی شبا کی میای خونه؟

بهمن: دیگه میشه نه و نیم، ده.

بهشته: نه و نیم، ده؟! اون موقع که دیگه بچه‌ها خوابیدن!!

بهمن: چه بهتر!!

راوی: می‌دانستم که شوخی می‌کند.

الهام: بهشته جون، هفته‌ی آینده خوبه برای جلسه‌ی شور والدین؟ یه شب بیاین خونه‌ی ما. هم یه چیزی دور هم می‌خوریم، هم درباره‌ی کلاس بچه‌ها یه مشورتی می‌کنیم.

بهشته: این که نمیشه هر دفعه تو زحمت بکشی… ولی راستش فکر نکنم بتونیم بیایم.

news letter image

ثبت نام در خبرنامه