مسئولیتپذیری
آب دادن روزانه به یک گلدان، مرتب کردن اتاق شخصی، انجام یکی از کارهای مربوط به وقت ناهار و… نمونههایی از مسئولیتهایی است که ممکن است کودکی در خانه آن را به عهده بگیرد. هرچه بیشتر درباره خصلت مسئولیتپذیری و کارکرد آن در دنیای بزرگسالی تفکر کنیم روشهای تربیتی مناسبتر و کارآمدتری را برای پرورش این خصلت در کودکان مییابیم.
***
در دنیایی که ما امروزه در آن زندگی میکنیم، یکی از مواردی که باعث میشود افراد احساس مفید بودن داشته باشند و فردی تاثیرگذار برای خود و دیگران و محیط اطراف باشند، حس مسئولیتپذیری است. شاید همه ما یک تعریف کلی از این مفهوم داشته باشیم یا بدانیم مسئولیتپذیری چیست، اما گاهی در عمل به اصول آن با مشکلات متعددی برخورد میکنیم. همه ما عضوی از جامعه هستیم و باید به قوانین آن پایبند باشیم. در مسئولیتپذیری اجتماعی شما در هر نقشی که به عنوان عضوی از جامعه شما را تعریف میکند، مسئول هستید؛ مثلا به عنوان رانندهای که در خیابانهای شهر تردد میکنید، باید به قوانین راهنمایی و رانندگی پایبند باشید. یا اگر در نقش رهگذر یا عابر پیاده هستید، لازم است به بایدها و نبایدهای شهری مانند نریختن زباله در خیابان مقید باشید. با عوض شدن جایگاه شما از راننده به عابر پیاده، طیف متفاوتی از مسئولیتها برعهدهتان قرار میگیرد. احساس مسئولیت از بدو تولد نمیآید بلکه چیزی است که با افزایش سن، رفتن به مدرسه و پیشرفت در زندگی کسب میشود. احساس مسئولیت شما میتواند متأثر از اعضای خانواده، دوستان یا چیز دیگری باشد که مثلاً در تلویزیون میبینید. از این روی احساس مسئولیت شما فقط به خود شما بستگی دارد. زیرا این شما هستید که رفتار، کردار و گفتار خود را انتخاب میکنید.
فکر میکنید کلمه مسئولیتپذیری بار سنگینی دارد؟ تا به حال شده از قبول مسئولیت لذت ببرید؟
بیشتر افراد جامعه از قبول مسئولیت و عواقب کار هراس دارند و زمانی که اتفاقی میفته تمام تلاششان را میکنند تا مسئولیت به گردن نگیرند. لازمه ایجاد حس مسئولیت بلوغ فکری و عاطفی اجتماعی و حتی اقتصادی است، چرا که افراد بالغ در زمینههای نام برده خود و جامعه اطراف را یک کل منسجم میبینند و برای رشد هر دو تلاش میکنند. مسئولیت خود و جامعه خود را میپذیرند و در هر موقعیتی برای بهتر شدن اوضاع کار موثری انجام میدهند. اما متاسفانه تعداد این افراد کم است.
چرا در جامعه امروز افراد مسئولیت عواقب کارهای خود را قبول نمیکنند یا در بعضی اوقات دروغ میگویند؟ زیرا از بچگی احساس گناه و تقصیر و ترس را تجربه کردهاند. ترس از خوب نبودن، مورد پذیرش نبودن که در زمان کودکی وارد ناخودآگاه ما شده است، به این معنی که زمانی که کودک کاری را آن طور که از او خواسته شده انجام نمیدهد والدین او را مقصر یا بیعرضه خطاب میکنند اعتماد به نفس کودک کاهش پیدا میکند و دیگر جرات انجام کارها و قبول مسئولیت را ندارد و احساس ترس را تجربه میکند، زیرا نگران است که نکند پدر و مادر دیگه دوستش نداشته باشند. زمانی که در خانواده شما در تمام کارها و اتفاقات دنبال مقصر هستید، این پیام را به بچهها منتقل میکند که تو آدم دوستداشتنی نیستی و نمیتونی کاری را درست انجام بدی و مستحق تنبیه و مجازات هستی. در خیلی موارد این احساسات در ناخودآگاه ما شکل گرفته و ناخودآگاه مسئولیت عواقب کار را در نظر نمیگیریم. اگر شما کاری را به کودک واگذار کردید و یا مسئولیت به او دادید مطمئن شوید که تمام مراحل را میداند و مطمئن است که در هر مرحله هر کمکی نیاز داشته باشد شما با صبر و مهربانی در کنار او هستید. حتی اگر اشتباهی بکند مورد ماخذه قرار نمیگیرد، بلکه تمرکز میکند چطور این اشتباه را جبران یا حل کند.
مثال:
کودک: مامان لیوان شیر از روی میز افتاد پایین و شکست.
مادر: گفتم بهت حواست باشه، آخرش هم ریختی روی زمین، دیگه هم شیر نداری.
در مثال بالا اگر شما جای کودک بودید چه احساساتی را تجربه میکردید؟
اگر میخواهید کودکی مسئولیتپذیر داشته باشید به کودکتان در اشتباهاتش احساس گناه و مقصر بودن ندهید و از عواقب کار او را نترسانید و سعی کنید برای اتفاق دنبال راه حل بگردید که حالا میتوانید چه کاری کنید.
مثال:
کودک: مامان لیوان شیر ریخت روی زمین.
مادر: فکر میکنی الان چی کار کنیم بهتره؟ میخوای بهت دستمال بدم زمین رو تمیز کنی؟
در این مثال اگه شما به جای کودک بودید چه احساساتی را تجربه میکردید؟
…