مادربزرگ و پدربزرگم خیلی اصرار داشتند که ما غسل تعمید بشیم، اما مادرم میگفت: نه، دین مهم تر از اونه که کسی بخواد جای کسی دیگه تصمیم بگیره. میگفت هر کسی باید دین خودش رو انتخاب کنه. اواخر نوجوونی حتی تا بیست سالگی چیزی که برام مهم بود الکل بود و دنبال دخترا بودن؛ حتی بعضی وقتها تجربه مواد مخدر. اما داستان کتاب ایقان یه چیز دیگه بود وقتی اون کتاب رو باز کردم کلمات بهاءالله همه سوالاتم رو جواب داد. و اینگونه مثل نسیم، برت عنایت پروردگار رو تجربه کرد.
قسمت های دیگر این برنامه