در این قسمت خاله خورشید برامون داستانی در مورد پیرزن مهربونی به اسم خاله قندی که توی یه مزرعه تک و تنها زندگی میکنه، تعریف میکنه. یه شب که بارون شدیدی میاد، یکی در میزنه.