در این قسمت خاله خورشید داستانی در مورد درخت بزرگی تعریف میکنه که تو حیاط خونه یه خانواده شاد و سرحال رشد کرده. یه روز مرد همسایه چیزی میگه که باعث میشه پدر خانواده به فکر فرو بره.