Program Picture

مُلک تا مَلَکوت

۲۱ – تایتانیک
۲۹ اسفند ۱۴۰۲

شش روز بیشتر از ورود حضرت عبدالبهاء به نیویورک نگذشته بود که توجه رسانه‌ها به فاجعه‌ای بزرگ جلب شد. حضرت عبدالبهاء در این مورد فرمودند: «وقتی به آنان فکر می‌کنم حقیقتا متاثر می‌شوم، ولی با وقوف به این نکته تسلی می‌یابم که عوالم الهی لایتناهی‌ست. اگر چه از این عالم محروم گشته‌اند ولی در عالم بالا فرصت‌های دیگری برایشان وجود دارد. چنان‌چه حضرت مسیح فرمود در خانه پدر من منزل بسیار است.»

***

راوی: ۶ روز بیشتر از ورود حضرت عبدالبهاء به نیویورک نگذشته بود که توجه رسانه‌ها به فاجعه‌ای بزرگ جلب شد… تیتر این بود: کشتی تایتانیک غرق شده است.

زن زائر ۱: دوستان باورنکردنی‌ست کشتی تایتانیک با آن عظمت و زیبایی با آن همه مسافر! آه … خداوندا عجب مصیبتی… هزاران نفر غرق شده‌اند.

مرد ۱: و خداوند چقدر به ما و دنیا رحم کرد که حضرت عبدالبهاء بلیط تقدیمی مومنین را که برای همین کشتی خریده بودند باز پس فرستادند… باید خداوند را شکر کرد دوستان… هر چند بسیار متاثر از این اتفاقیم.

زن زائر ۱: فاجعه عظیمی پیش آمده… اما حضرت عبدالبهاء چند روز پیش در این مورد فرمودند وقتی به آنان فکر می‌کنم حقیقتا متاثر می‌شوم، ولی با وقوف به این نکته تسلی می‌یابم که عوالم الهی لایتناهی ست… اگر چه از این عالم محروم گشته‌اند ولی در عالم بالا فرصت‌های دیگری برایشان وجود دارد… چنانچه حضرت مسیح فرمود در خانه پدر من منزل بسیار است.

زن ۲: چه زیبا، واقعا این بیان برای بازماندگان تسلی قلب است… خدا کند امروز هم در مورد همین واقعه صحبت کنند تا من به دوستان سوگوارم منتقل کنم شاید دلشان آرام گیرد… آه آمدند …

خبرنگار: عالیجناب در مورد این اتفاق ناگوار، منظورم غرق شدن کشتی تایتانیک توضیحی می‌فرمایید.

راوی: حضرت عبدالبهاء فرمودند: این وقایع دلایل عمیق‌تری دارد تا به بشر درس‌های خاصی دهد… ما در عصر اتکا بر

امور مادی زندگی می‌کنیم… انسان گمان می‌کند اندازه و قدرت کشتی، کمال ماشین‌آلات و یا مهارت ناخدا ایمنی را تضمین می‌کند ولی حافظ حقیقی خداوند است.

خبرنگار: شما چرا با کشتی تایتانیک سفر نکردید؟

راوی زن: ایشان در کمال آرامش فرمودند: قلبم به این کار گواهی نداد.

مرد ۲: آمده که درس حیاتی نو بدهد، در عشق و وفا و انصاف و عدالت و توجه روحانی.

زن ۲: واقعا که حقیقتی است، ما بر امور مادی بیشتر متکی هستیم تا معنویات. فقط روز می‌گذرانیم و فکر خوراک و امور زندگی هستیم و دیگر هیچ نمی‌دانیم… باید تعلیم اساسی و بنیادی ببینیم.

سعید – بهایی: خب دوست عزیز نظرت در مورد موضوع این گفتگو چه بود؟ جلسه خوبی بود؟

دیوید: برابری زنان و مردان؟ به نظرم هنوز زود است که جامعه پذیرای چنین موضوعی باشد.

سعید: موضوع همین است، ما گمان می‌کنیم وقتی جامعه پذیرفت ما باید قبول کنیم… ما یعنی هر عضو جامعه را تشکیل می‌دهد… وقتی حضرت عبدالبهاءبه این روشنی از تعالیم حضرت بهاءالله پدر بزرگوارشان توضیح می‌دهند مسئله برای تک تک افراد باز می‌شود و فکر می‌کنند و عمل می‌کنند.

دیوید: درست است اتفاقا وقتی فرمودند که خداوند همه بندگان را زوج آفریده، انسان، حیوان یا نبات و کاملا از نظر قدرت و امتیاز برابرند توجهم بسیار جلب شد.

سعید: فرمودند صفات روح به نحوی برابر به همه افراد انسانی تعلق دارند و مردان و زنان به همین ترتیب می‌توانند نام‌ها و خصائل الهی را ظاهر سازند و تفاوتی از نظر روحانی ندارند، ما غیر از این در زن‌ها نمی‌بینیم… پس چرا خود را بالاتر و قوی‌تر و کامل‌تر می‌دانیم.

دیوید: حق با توست… با آنکه در آغاز مردد بودم که به این جلسه بیایم ولی می‌بینم در دلم اشتیاقی روشن شده.

سعید: آ… همسرم می‌آید… عصر به خیر عزیزم.

مری: عصر شما هم به خیر.

سعید: همسرم مری هستند… ایشان هم دیوید دوست عزیزم.

دیوید: خوشوقتم.

مری: من هم همینطور، خبر جدیدی دارم سعید.

سعید: عالیست، بگو.

مری: امروز در اداره شنیدم فردا در اولین کلیسای نیویورک، اِپیسکوپال سینشِن حضرت عبدالبهاء سخنرانی دارد.

سعید: چه خبر بی‌نظیری! می‌شنوی دیوید؟ در کلیسا.

دیوید: چطور ممکن است! کشیش پِرسی اِستیکنی گِرانت همین چند ماه قبل در کلیسا علیه بهائی‌ها هشدار داده بود… آن را

فرقه نام برده بود… حالا چه شده؟

سعید: همان که تا چند لحظه پیش می‌گفتیم، بی‌شک از مطبوعات، مطالب و بیانات ایشان را خوانده و پی به حقیقت برده و فکر کرده… همه باید دنبال یافتن حقیقت باشیم… عالیست… خب دوست عزیز فردا در کلیسا یکدیگر را ملاقات

می‌کنیم… وقت به خیر.

دیوید: به امید دیدار… با اجازه.

مری: خدا نگهدار.

سعید: فردا در کلیسا خیلی باید دیدنی باشد.

مری: امیدوارم.

news letter image

ثبت نام در خبرنامه