قسمت ۱۲ – آب انار
۱۴ تیر ۱۴۰۰
نیلوفر: من و هوشمند لیوانهامون رو گذاشتیم روی میز و داشتیم صحبت میکردیم که یکی از همکارای هوشمند اومد باهاش حرف بزنه، دستش خورد به یکی از لیوانا و لیوان کامل خالی شد روی کیبورد کامیپوتری که روشن بود و داشتیم باهاش کار می کردیم. مهسا: نه، کامپیوتر منفجر شد؟ نیلوفر: نمی دونی چه جار و جنجالی شد.