یک تجربه وحشتناک
۰۶ فروردین ۱۳۹۹
دبی عقیده داشت که زندگی واقعا زیباست. این موضوع به خصوص مواقعی که مادرش موهای مشکی و بلند اون رو میشست، بیش از پیش نمودار میشد. دبی این کارو خیلی دوست داشت. اما تو یه روز فراموش نشدنی یه دسته از موهاش تو دست مادرش جا موند. اون نمیدونست که این اتفاق سرآغاز یه سرگردانی طولانی ۹ ساله خواهد بود.
قسمتهای دیگر این برنامه