قهرمان ۲۲ و ۲۳: جانبخش و لارکین
۱۰ مرداد ۱۴۰۰
قهرمان بیست و دوم، جانبخش تا مغز استخوان: وسط راه خواهش کردم بابا ماشینو نگه داره تا یه نوشیدنی بخرم. بعد رفتم صندلی عقب نشستم تا برای برادرم کتاب بخونم. همین قضیه جون منو نجات داد.
قهرمان بیست و سوم، لارکین: لارکین با همسرش کیتی تو کلاس شرکت میکرد و من فورا مجذوبشون شدم. اونا به وضوح آدمای خیلی خوبی بودن.
قسمتهای دیگر این برنامه