یک قالی به وسعت جهان
حضرت عبدالبهاء فرزند ارشد و جانشین حضرت بهاءالله، شارع آئین بهائی در بیان اهمیت کار، و کسب مهارت در یک حرفه، خود را مثال میزنند و میفرمایند : «مثلا من حصیر بافی میدانم و شما صنعت دیگر.»
دوستی هنرمند که حرفهاش طراحی گرافیک بود با الهام از این بیان، طرحی زد از سیاره زمین که به تمامی با حصیری زیبا مفروش شده بود.
حضرت عبدالبهاء مهارت و حرفه زمینیاش حصیر بافی بود و حرفه آسمانیاش طراحی عظیمترین و باشکوهترین قالیای که نقشه بیبدیلاش را از پدر آموخته بود و تمام مراحل بافت آن قالی را رج به رج، تار به تار و پود به پود تبیین کرد و شرح داد.
تا وقتی زندانیِ ظلمِ ظالمان بود، با هزاران نامه این کار را انجام داد و بعد از رهایی از حبس، به دور دستها سفر کرد و از طرح و نقشه آسمانی این قالی سخن گفت.
بعد از رهایی حقیقیاش از عالم خاک و پروازش به عالم پاک، نوه و جانشین او حضرت شوقی ربانی دار عظیم قالی را بر پا داشت و استوار کرد. داری به وسعت سیاره زمین. این دار، به بافندگان عاشق و فداکاری نیاز داشت که طرح قالی را، غنچه به غنچه، برگ به برگ و گل به گل فرا بگیرند، به اقصی نقاط عالم سفر کنند تا جایی در پای دار بنشینند و ببافند که به حضورشان نیاز بیشتری بود.
هیچ جای این دار بزرگ نمیبایست بی بافنده میماند و حقا که نماند.
حضرت شوقی ربانی که تمام نقشه را در طی سالها از پدر بزرگ آموخته بود، آن را مرحله به مرحله در نامههایش، صحبتهایش و اقداماتش به بافندگان عاشق آموخت. این که چه مرحلهای مقدمه رسیدن به مرحله بعدی است. این که کجای این دار قالیِ به وسعت جهان، بی بافنده مانده است و باید قیامی عاشقانه کرد و رفت و رفت و رفت و آن جا پای دار قالی نشست.
و صدها و صدها راهنمایی و آموزش و رشد که در اعلی ذروهء صبر و عشق، نثار کسانی کرد که سعادت و حسن خاتمه خویش را در هیچ چیز نمیدیدند جز آن که سهمی کوچک در بافت و پیشرفت این قالی زیبا با نقشه ملکوتیاش داشته باشند. کوچک به اندازه یک گره، حتی.
بافت این قالی به زیبایی و درستی در حال پیشرفت بود که ناگهان حضرت شوقی ربانی از این عالم رفتند. اما حضرت بهاءالله طراح اصلی این نقشه از سالها قبل بیت العدل اعظمی را پایه ریزی کرده بودند تا اجرای بافت این قالی را تا آخرین رج و آخرین گره مدیریت کند. باید مراحلی طی میشد، رشدی کمی و کیفی باید صورت میگرفت تا تشکیل بالاترین مرجع اداری و روحانی جامعه جهانی بهائی یعنی بیت العدل اعظم میسر شود.
حضرت عبدالبهاء و بعد حضرت شوقی ربانی قدم به قدم، جزء به جزء این مراحل را به همراه بهائیان عالم پیش بردند تا این که سرانجام در سال ۱۹۶۳ میلادی اولین مجمع بیت العدل اعظم تشکیل و جامعه جهانی بهائی وارد دورهای جدید از حیات خویش گردید.
از همان سال نقشههای پی در پی برای ادامه بافت این قالی از طرف بیت العدل اعظم در اختیار بافندگان عاشق در سراسر دنیا قرار گرفت و این کار عظیم لحظهای متوقف نشد.
و حالا زمانه ماست. چندین سال است که در ادامه بافتن برگها و غنچهها و گلهای این نقشه زیبا، طرحی بدیع با جزئیات کاملا واضح در اختیار ما قرار گرفته است. امروز دوستان بهائی و غیر بهائی، آنان که جامعهسازی با الهام از آثار حضرت بهاءالله را باور دارند و سعی میکنند سهمی در برپایی آن داشته باشند، هم دل و هم هدف به پای این دار قالی نشستهاند و نقش میخوانند و طرح میزنند.
صد سال از درگذشت حضرت عبدالبهاء گذشت. امکان تحلیل مراحل رشد و پیشرفت این قالی در صد سال پشت سر، برای ما میسر است. صد سال دیگر نیز همین تحلیل را از همین روزها و سالهایی که هم اینک در آن زیست میکنیم را خواهند داشت. قالی در آن زمان به مراتب پیشرفت کرده و بزرگتر شده است. طرح و نقشهاش بارزتر گردیده و چشم انداز روشنتری به جهانیان ارائه کرده است. اما امروز یک سوال مهم و حیاتی برای یکایک ما مطرح است:
ما در طرحی که صد سال آینده از این قالی نفیس آسمانی به چشم جهان خواهد آمد چه سهمی ایفا کردهایم؟
برای درک عمیقتر این سوال مهم و یافتن پاسخی سرنوشت ساز به این سوال، رسانه PersianBMS شما عزیزان را به تماشای فیلم روزنهها دعوت مینماید.
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.
