فتیلهای مغروق در سوختبار خویش
شاملو در یکی از شعرهایش، تصویری قابل تأمل و تأثر ارائه میدهد. تصویر فتیله فانوسی که در مخزن سوخت خویش، مخزنی که قرار بوده شعله و روشناییاش را تضمین کند و ثبات بخشد، غرق و شعلهاش در قعر همان چیزی که پشتوانه دوام و بقایش محسوب میشده خاموش شده است.
هر انسانی بسته به میزان گسترش دانش و تجربهای که آموخته و اندوخته، برداشتی از خود و هویت خود دارد و گاه بی آن که حتی تعریف علمیاش را بداند، به شکلی غریزی و ناخودآگاه هویت های فردی و جمعی خویش را باور و بر اساس آن باورها عمل میکند. عملکردهایی بر اساس هویت جنسی، هویت دینی، هویت ملی و فرهنگی و مواردی از این دست.
به طور مثال اگر به عنوان یک مرد در جامعهای رشد و زندگی کرده که رئیس و نانآور خانواده بودن به عنوان بخشی از هویت مردانه تعریف و پذیرفته شده است، او خود را همیشه و در همه حال موظف به انجام این کار میداند، آن را در اکثر موارد در انحصار خویش درمیآورد و شریک شدن چنین نقشی را با همسر خویش برنمیتابد. چرا که فشار جامعه را به مراتب سنگین تر مییابد از این که یک تنه بخواهد چرخ اقتصاد خانواده را بچرخاند.
بدون شک انجام چنین مسئولیتی در ابتدا با احساس عشق و حمایت همراه است اما آنچه در ادامه این مسیر به احتمال زیاد اتفاق خواهد افتاد غلبه احساس برتری و مالکیت خواهد بود. به مرور نقش زن در آن خانواده به یک مصرف کننده تقلیل مییابد و دقیقا به همین دلیل او خود نیز به این باور میرسد که می بایست از خواستههای مردی که زندگیاش را تامین میکند اطاعت کند و آن را بخشی از هویت زنانه خود میپندارد. دیگر جایی برای مشورت و سازندگی دوجانبه در این زندگی باقی نخواهد ماند و در خوشبینانهترین حالت ممکن، امر و نهی از سویی و اطاعت محض از سویی دیگر نام زندگی مشترک بر خود خواهد گذاشت.
ارسطو رحمانیان، جامعهشناس مهمان در یکی از برنامههای پرشن بی ام اس به نام بولتن که موضوع هویت را دنبال کرده است، به این نکته اشاره میکند که امروزه هویت از حالت القایی به سمت حالت شناختی پیش رفته است. شاید بتوان این حرکت را مثبت ارزیابی کرد و امیدوار بود به این که نسلهای آینده بیشتر از آن که خود را تسلیم هویتهای از پیش تعیین شده ببیند و بر اساس آن زندگی کنند، دست به شناخت و انتخاب بزنند. دایره هویت خویش را وسعت ببخشند و خود را از برچسبهایی که از طرف خودشان یا خانواده یا جامعه بر آنها زده شده رهایی ببخشند.
مفهوم هویت در همه ابعادش نیاز به دگردیسی دارد. شاید یکی از شاخصهای مهم هویت در عصر ما این باشد که ببنیم آن چه را تحت این نام مثلا به عنوان یک مرد یا یک زن، یک ایرانی یا یک غیر ایرانی، یک دیندار یا یک بیدین و … پذیرفتهایم چقدر ما و همفکران ما را از سویی و دیگران را از سویی دیگر به خودی و غیر خودی یا آشنا و بیگانه مبدل کرده است؟ آنچه را هویت خویش میپنداریم چقدر باعث ایجاد احساس برتری یا برعکس احساس حقارت در ما شده است؟ یا چقدر ما را به داشتن حالت یا انجام کاری مجبور میکند که نمیخواهیم یا نمیتوانیم آن حالت را داشته باشیم و یا آن کار را انجام بدهیم؟
مباد آن مخزن نفتی که قرار بود پشتوانه شعله وجود ما باشد، ما را چنان در خود فرو ببلعد که شعله زندگی ما حرمت و حرارتاش را برای همیشه در قعر همان مخزن، از دست بدهد.
در پاسخگویی به این سوالهای بنیادین و دهها سوال مهم دیگر در این راستا، برنامه بولتن با عنوان هویت نیز میتواند یکی از انتخابهای ما برای درک بهتر و عمیقتر این مساله باشد. شما را به شنیدن آن دعوت میکنیم.
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.