عبارت «قانون جنگل» در مفهومی کاملا متفاوت
به احتمال زیاد مسابقات استعدادیابی در عرصه خوانندگی را دیدهاید. اکثر کشورهای جهان با توجه به شاخصهای فرهنگی خویش در عرصه موسیقی و آواز، این موقعیت را برای افراد با استعداد فراهم میکنند تا هر آنچه در این عرصه در وجود خود داشته یا کسب کردهاند در یک اجرا به داوران و قانونگذاران آن مسابقه ارائه نمایند و در صورت کسب تاییدیه از آنان، به مراحل بالاتر راه یابند. این مسابقات در گوشه و کنار جهان برگزار میشود و ضمن حفظ ساختاری که معرف موسیقی آن سرزمین هست، نکات و قواعد مشترکی را ملزم به رعایت است.
یکی از آن قواعد این است که داوران، پیش از شنیدن صدا، نباید صورت افراد را ببینند. به همین خاطر صندلیها پشت به صحنه طراحی شدهاند. هر داور، پس از شنیدن صدای خواننده در صورت تمایل برای دعوت او به گروه خودش با فشردن یک دکمه صندلی را میچرخاند و دیدن را به شنیدن اجرا میافزاید.
آنان که ساختار این مسابقات را طراحی کردهاند به خوبی دریافتهاند که برای اجرای درست عدالت، دو ساحت باید از هم تفکیک شوند: آن چه که در وهلهی اول در ظاهر افراد به چشم میآید و آنچه در باطن آنان است و باید به آن گوش سپرد. هر آنچه که به خصوصیات ظاهری افراد مربوط میشوند و سطوح اولیهی شخصیت یا هویت آنان را تعیین میکند باید برای اجرای عدالت نادیده گرفته شود تا این فرصت به طور کاملا یکسان در اختیار ظهور و بروز لایههای عمیقتر آن هویتها قرار بگیرد و احدی بر دیگری رجحان نیابد و صاحب امتیازی ویژه نسبت به سایرین نشود.
ظاهر، پر از تفاوتها و باطن سرشار از اشتراکهاست. در آبیاری یک درخت، اگر آب و خاک در اختیار ریشهای که بین همهی شاخهها مشترک است قرار نگیرد، قطعا آن درخت خشک میشود. در اجرای عدالت برای این رشد و بالندگی، هرگز نمیتوان شاخهای را بر دیگر شاخهها ترجیح و برای رسیدن آب و املاح، آن را در اولویت قرار داد.
هم میتوان عالم انسانی را به یک درخت تشبیه کرد و انسانها را شاخههای متعدد و متنوع و متفاوت آن درخت دید و هم میشود هر انسان را درختی دانست سرشار از نیروی رویش و بالندگی مخصوص به خود و متفاوت با دیگری در جنگلی عظیم و باشکوه که جلال و جبروت، سرنوشتی است که برایش رقم خورده مگر آن که خود با دست خود، جلوی تحقق این سرنوشت را بگیرد.
برای اجرای عدالت در میان مردمان، هیچ راهی نیست جز چشم بستن بر ظواهر متفاوت و گاه متضاد و گوش سپردن به ندای باطنی مشترک و یگانهی نوع انسان. در اجرای عدالت باید هر آنچه که کسی را بر کسی، گروهی را بر گروهی یا ملتی را بر ملتی ترجیح میدهد و محقتر میپندارد، از عرصهی سیاست و حکمرانی بیرون کرد. آن چیز میتواند یک تفکر زمینی باشد، میتواند باوری آسمانی باشد، میتواند مفهوم قومیت یا ملیت باشد یا هر چیز دیگری که جامعه بشری را جز در مقیاسی جهانی مینگرد.
هرانوش و ایمان، مجریان برنامه پادکست هفت که روزهای جمعه از رسانه PersianBMS با شما عزیزان همراه هستند در بخش «یک گفتگوی ساده» در دو هفته متوالی میزبان دو کارشناس ارجمند بودند: جناب آقای دکتر آرمین اشراقی و جناب آقای دکتر ایرج عابدیان. گفتگوی بین آنها حول محور عدالت در حکومتداری میگردد. حکومتی که برای اجرای عدالت حتما میبایست دین را از سیاست جدا کند و هر کدام را به عرصه مخصوص به خویش، بسپارد. این مقاله شما را به دیدن و شنیدن این گفتگو دعوت میکند و خودش را با این عبارت و این سوال به پایان میرساند:
عبارت «قانون جنگل» معمولا در میان مردم بار معنایی منفی دارد. اما به توجه به تشبیهی که در این مقاله ارائه شد، اگر انسانها درختان یک جنگل باشند و اجرای قانون و عدالت در راستای رشد و بالندگی آنان، بی هیچ استثنائی، مثل رودی زلال بینشان جاری شود، آیا نمیتوان برای عبارت «قانون جنگل» معنایی تازه و متفاوت، در مقایسه با معنای کهنهاش قائل شد؟
جای تفکر دارد.
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.