شنیدن: اولین مهارت برای یک گفتگو
بهاءالله، شارع آیین بهائی بیانی دارد به این مضمون که دشمن شما، چیزهای شما است که نزد خود نگه داشتهاید و به آنها مشغول گشتهاید. مثالی که در ادامه میزند، تفکر برانگیز است. آن مثال عبارت است از: پسندیدن گفتار خویش، اگر چه نیک باشد.
با کنار هم قرار دادن گزارههای گوناگون که مثالهایی از آن در ادامه مقاله خواهد آمد می توان به این نتیجه رسید که این پسند گفتار خویش، حتی اگر نیک باشد ما را به عنوان یک طرف از طرفین گفتگو یا دیالوگ به یک نوع بنبست میرساند. ما به مرور توانایی خویش در شنیدن را از دست میدهیم. شنیدن حرفهای گفته و ناگفته طرف مقابلِ گفتگو را.
پسند گفتار حتی اگر نیک باشد، شاید باعث شود که به مرور ما به جای این که خود را طالب حقیقت بنامیم، مالک حقیقت بدانیم و در هر مبادله کلامی سعی در اثبات این مساله به طرف مقابل گفتگو داشته باشیم. این اتفاق سبب میشود که ما از هر چیز و هر کس به عنوان یک ابزار برای اثبات آن چه که واقعیت مطلق میپنداریم و باور داریم که آن واقعیت به تمامی از آنِ ماست، استفاده کنیم.
اینجاست که دیگر گفتگو یا دیالوگ تبدیل به تکگویی یا مونولوگهای موازی میشود که طبق قانون همه خطوط موازی؛ هیچگاه در هیچ نقطهای به هم نمیرسند حتی اگر به دلیل خطای دید در دوردستها اینطور به نظر برسد که به نقطهای مشترک دست یافتهاند.
این اتفاق یعنی تبدیل شدن دیالوگ به مونولوگهای موازی، تبعاتی سهمگین میتواند داشته باشد. تا زمانی که دامنه تاثیراتش یک زوج یا دو دوست یا حتی یک خانواده را در بر میگیرد شاید سهمگین واژهای اغراق آمیز به نظر برسد، اما آنجا که این معضل تبدیل به آتشی بزرگ میشود و لهیبش یک ملت را در بر میگیرد، دیگر اغراق آمیز نیست. بهاره اردستانی، دانش آموخته فلسفه در دو قسمت پیاپی از مجموعه برنامه ” یک گفتگوی ساده ” از پادکست هفت PersianBMS مثالش را در ارتباط با ملت آلمان به نقل قول از فیلسوفی به نام مارتین بوبر میآورد و از جانب او اینطور میگوید: سوال بزرگ اینجاست که چرا ملتی مثل ملت آلمان که فیلسوف کم نظیری مثل کانت را به دنیا ارزانی کرده، به ناگهان تجربه نازیسم را نیز در تاریخ خویش دارد؟ گویا این آتش مهیب و ویرانگر، از یک اتفاق ساده نشأت میگیرد. همان طور که سوختن و نابود شدن یک جنگل میتواند از اتفاقی ساده ناشی شود. اتفاقی شبیه رها کردن یک چوب کبریت نیمه افروخته بر روی چمن. آری این تجربه، حاصل عدم توانایی در گفتگو بوده است. ما وقتی گفتگو را به درستی نیاموزیم، توانایی شنیدن را از دست میدهیم، خود را حقِ مطلق میپنداریم و همه تلاشمان را صرف به اثبات رساندن آن میکنیم و این همان چوب کبریت نیمه افروخته بسیار کوچک است.
او در ادامه صحبتهایش به مطلبی مهم میپردازد که در وهله اول کمی آسودگی خاطر به همراه می آورد ولی دیری نمیپاید که این آسودگی جای خود را به درک یک مسئولیت میدهد. او اشاره میکند که مغز انسان یک سری فعل و انفعالات را به طور ناخودآگاه انجام میدهد. یعنی بی دخالت مستقیم و آگاهانه ما، قویترین جنبههای تفکر و استدلال شخصی ما را در مصاف با ضعیفترین بخشهای گفتگوی طرف مقابل قرار میدهد و اینگونه خود را بر او غالب فرض کرده، احساس یک پیروزی کاذب را به ما میدهد. جالب اینجاست که این پیروزی کاذب نامی علمی نیز دارد که بهاره در گفتارش به آن اشاره میکند.
اما درست همین جاست که ما باید بخش آگاه ذهن خویش را تحت یک نظم و انضباط محکم و سیستماتیک در بیاوریم و تمرکز خویش را به جای اثبات حقانیت خود، بر روی درک و فهم حرف های گفته و ناگفتهء طرف گفتگو قرار دهیم. به طور حتم بیان این مطلب بسیار آسانتر از عمل کردن به آن میباشد. اردستانی در ادامه گفتارش در برنامهای که اشاره شد، راهکارهایی ارائه میدهد که این موضوع را از حالت انتزاعی و دور از دست به کنشی قابل دسترس تبدیل میکند.
ما برای رسیدن به تفاهم و اتحاد به گفتگو نیاز داریم و برای داشتن یک گفتگوی صحیح احتیاج و اشتیاقمان به شنیدن، باید بسیار بیشتر از گفتن باشد. نپسندیدن حرف خود به ویژه اگر نیک باشد کار آسانی نیست. اما اگر افکار و عواطف ما رسیدن به اتحاد را از اثبات آن چه صحیح میدانیم، مهمتر قلمداد کند و از دستیابی به آن رضایت بیشتری را تجربه نماید، شاید کار آسانتر شود. برای اینکه بتوانیم میزانی برای مقایسه، بین اهمیت اثبات حرف خویش از یک سو و رسیدن به تفاهم و اتحاد با طرف مقابل گفتگو از سوی دیگر به دست آوریم، بیانی دیگر از بهاءالله را حسن ختام این مقاله قرار می دهیم با این توضیح که امرالله نام دیگر آیین بهائی است. و اما جمله بهاءالله :
” من اگر ببینم امرالله باعث اختلاف میان دو نفس می شود، از امرالله می گذرم “
منابع:
۱) لوح مانکجی صاحب از آثار بهاءالله
۲) گلچینی از آثار بهائی در رابطه با محبت و اتحاد
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.