۳۰ تیر ۱۴۰۲

از کدام افق، صدای موسیقی می‌آید؟

احمد شاملو در مجموعه اشعاری که از خود به یادگار گذاشته، شعری دارد با نام « فردا روز دیگری است ». در این شعر از مردم یک شهر سخن می‌گوید که تمام شب به دعا، برآمدن آفتاب را طلب می‌کنند. اما آن‌گاه که راوی شعر، بشارت طلوع آفتاب را به آنان می‌دهد، اتفاقی عجیب می‌افتد. اتفاقی که در بند آخر شعر به این شکل بیان می‌شود:

گفتم: بنخفتی، شهر!
همه شب
به نجوا
نگران ِ چه بودی؟
گفتند:
برآمدن روز را
به دعا
شب زنده‌داری کردیم.

مگر به یُمن ِ دعا
آفتاب
برآید.

گفتم:
حاجت روا شدید
که آنک سپیده!

به آهی گفتند:
کنون به جمعیت ِ خاطر
دل به دریای خواب می‌زنیم
که حاجت ِ نومیدانه
چنین معجز آیت
برآمد.
بی‌گمان هیچ تجدد و تحول و آغازی یک‌باره و به ناگهان اتفاق نمی‌افتد. بستر آن، مرحله به مرحله آماده می‌شود. سرزمین ما ایران نیز از دیروز تاریخ نیاز به تحول و تجدد را حس کرده بود و رشد آن را زیر پوست خویش درک می‌کرد. همه چیز آبستن یک رستاخیز در هر ساحت و عرصه‌ای بود. این نیاز از دیروز تاریخ تا به همین امروز احساس می‌شود و برایش تلاش بسیار کرده‌اند و بهای سنگینی پرداخته‌اند. اما ظهور حضرت باب آن اتفاق عظیمی بود که پوست ایران را شکافت و هر آن چه بذر تجدد و تمدن و تحول در زیر خاک ریشه دوانده بود، شکفت. این شکفتگی چنان جلوه‌ای کرد که تعداد بسیار زیادی از جمعیت ایران را مبهوت و مجذوب خویش کرد. جلوه‌های گوناگون این تحول قطعا برای همیشه در تاریخ ایران باقی و برقرار خواهد ماند اما بدون شک یکی از درخشان‌ترین آن‌ها، کشف حجاب طاهره قره‌العین بود که همه زنان ایران از آن روز به بعد برای دست‌یابی به آزادی و برابری جنسیتی، دانسته و نادانسته از او الهام گرفته‌اند و می‌گیرند. اما دریغ، همانانی که منادیان تجدد بودند، مدارس ساختند، دانشجو تربیت کردند و سودای آبادی ایران در ذهن و در قلب داشتند در برابر ظهور حضرت باب و تجددی که مثل یک بلور چند وجهی همه جنبه‌های معنوی و مادی بشر را در برگرفته بود تبدیل به معاندین تجدد شدند و با تمام همت و قدرت‌شان به مخالفت و معاضدت با این آئین پرداختند. بسیاری از افراد که خود را روشن‌فکر می‌نامیدند و هنوز هم می‌نامند، به دلائل پیدا و پنهان، از پرداختن به این فصل تاریخ ایران سر باز زده‌اند و چشم خود و مردم را بر روی همه تحولاتی که بعد از ظهور حضرت باب در ایران رخ داد، بسته‌اند. از یک سو بهائیان که این میراث گران‌قدر را بعد از ظهور حضرت بهاء‌الله شارع آئین بهائی دربرگرفتند و در مسیر تجدد و تحول همه جانبه ایران، تلاش و خدمتی بی‌وقفه داشتند و هنوز هم با همه ظلمی که بی‌دریغ نثارشان می‌شود به این تلاش و خدمت ادامه می‌دهند، کم از آن سخن گفتند یا سخن گفتند اما اجازه شنیدن‌اش به مردم ایران داده نشد و کماکان داده نمی‌شود.
جناب آقای دکتر عباس میلانی، مهمان گرامی رامان شکیب در برنامه‌ای تحت عنوان «باب و تجدد» که به مناسبت سالروز شهادت حضرت باب تهیه و تقدیم شد، درباره بعضی علل چشم بستن این افراد از این دست‌آوردها و رویکرد بهائیان در این رابطه صحبت کرده‌اند. PersianBMS شما عزیزان را به شنیدن این برنامه دعوت می‌نماید. علاوه بر این نمایش رادیوئی «طاهره قره‌العین» و نیز برنامه «کهن نگار» با همین مضامین، در این رسانه در دسترس شما عزیزان است.
شاید اگر طلوع آفتاب همراه با صدایی بلند اتفاق می‌افتاد یا با برآمدن خورشید، یک موسیقی فرح‌بخش از افق به گوش می‌رسید، آغاز هیچ روزی، که رستاخیز یا رنسانس ِ شبِ به پایان رسیده است را از دست نمی‌دادیم. اما شاید موسیقی آغاز روز نوین، در درون ما شروع به نواختن می‌کند و ما باید این موسیقی را از افقِ جان و وجدان خویش بشنویم. آن جایی که عرصه مستقیم رویایی ما با حقیقت است و کسی نمی‌تواند بین ما و برآمدن خورشید، پرده‌ای بکشد و باعث شود بعد از طلوع، بخوابیم.

 

نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه‌ رسمی جامعه‌ بهائی را منعکس نمی‌کند.

سایر مقاله‌ها
news letter image

ثبت نام در خبرنامه