جهان وطنی: کشوری به وسعت کره زمین
آبراهام مزلو روانشناس شهیر، هرمی دارد که به نام خود او معروف هست. مزلو در این هرم نیازهای انسان را طبقهبندی کرده است و در یکی از این طبقات، به نیازی اشاره میکند که قابل تامل میباشد: نیاز تعلق داشتن به یک گروه.
ما با تعلق داشتن به گروهی که با دیگر اعضای آن نیازها و اهداف مشترک داریم به این نیاز روحی روانی پاسخ میدهیم . با افرادی که داخل این دایره هستند، تعامل حسی و عاطفی و فکری برقرار میکنیم. میان خود و آنها منافع مشترک مییابیم، موفقیت خویش را در موفقیت دیگر اعضای گروه میبینیم و در نهایت به احساس هویت جمعی میرسیم. حس نوع دوستی را در ارتباط با افراد گروهمان تجربه میکنیم، چرا که دارای هدف یا اهداف مشترک هستیم. بیتردید نسبت به افرادی که خارج از این دایره میپنداریم چنین حس و احساسی نخواهیم داشت. این جاست که ذهنیت “ما و آن ها” شکل میگیرد.
حال بیایید به عبارت “شهروندی جهانی” بیندیشیم. یعنی تعلق داشتن به گروهی به وسعت جهان. در پشت این عبارت که در ابتدا، ممکن است زیبا و یا حتی آسان به نظر برسد، چه چالشهایی پنهان است؟ جهانی که از شهروندی آن سخن میرود امروز دست به گریبان چه مصیبتهایی است و آیا اول این مصیبتها نظیر بیعدالتی، تروریسم، فقر و غیره باید از بین برود تا به حس خویشاوندی نسبت به نوع انسان دست یابیم یا برعکس، رسیدن به این حس در خودآگاه انسان، موجب از بین رفتن این مصیبتها است؟ در برنامه نقطه سر خط از PersianBMS به این مساله به طور مفصل در سه بخش پرداخته شده است.
بیگمان ما برای درک صحیحتر این عبارت، نه تنها به تعاریف علمی از مفهوم شهروندی، هویت جمعی، هویت جهانی، نوع دوستی و نظیر اینها احتیاج داریم، بلکه باید به دلایلی که نظریههای مخالف و موافق در این زمینه ارائه میدهند احاطه پیدا کنیم. همچنین باید بدانیم چه موانعی ممکن است بر سر راه ذهنیت، تفکر، عواطف و نهایتا عملکرد ما وجود داشته باشد که درک درست این مفهوم را سخت و سختتر میسازد و آنگاه راههای رفع این موانع را کشف کنیم.
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.