قسمت ۴۹ – عمل به وصیت‌نامه یک شاعر

Program Picture

بدون تمبر، بدون تاریخ – فصل ۲

قسمت ۴۹ – عمل به وصیت‌نامه یک شاعر
۲۵ آبان ۱۴۰۱

نامه امروز در ارتباط با یک معمار است که آثارش فرهنگ ایران را غنی‌تر کرده است. نامه را با گفتگو با شما عزیزان آغاز کرده‌ام و در انتها صحبت کوتاهی با خودش داشته‌ام. بخش مهمی از این نامه به توضیح یکی از بناهای زیبا و ماندگار او اختصاص یافته است.

***

سلام دوستان عزیزم. امیدوارم حتی اگر این روزها گاهی اشک حزن بر گونه‌هایتان روان می‌شود، در مسیرش به طرح لبخندی بر گوشه لب‌هایتان برسد. طرح لبخندی از سرور و یقین به آینده باشکوه و درخشان ایران. وطن مالوف همگی ما.

این یک قسمت دیگر از مجموعه نامه‌های بدون تمبر بدون تاریخ است و من بهمن یزدانی‌ام. امروز می‌خواهم از یک معمار با شما صحبت کنم. نمی‌دانم شاید اواخر این نامه روی سخن‌ام رو به سمت خود او بچرخانم و با او حرف بزنم. باید ببینم جملات چطور خودشان، خودشان را می‌سازند و از من می‌خواهند که به آن‌ها حیات کتبی بدهم. اما شما عزیزانم، مخاطبین این نامه دست کم در ابتدای آن هستید. برویم به اتفاق، برنامه را به طور رسمی آغاز کنیم. من گفتگوی خودم را با شما ادامه می‌دهم. مرا در دقایق پیش رو تنها نگذاربد لطفا.

یکی از ویژگی‌های مشترکی که بین قلب همه ایرانیان که خارج از سرزمین مادری زندگی می‌کنند مشترک هست، دلتنگی عمیق برای گوشه گوشه ایران است. طبعا هر کسی فرزند هر جای این سرزمین مقدس بوده، بیشتر از هر جای دیگر دلش برای استان و شهر و خیابان‌ها و کوچه محل زندگی‌اش تنگ شده. طبیعتا من مشهدی که خودم را فرزند خراسان می‌دانم از این قاعده مستثنی نیستم. همه این‌ها را گفتم تا به این جا برسم که از بین آثار بسیار ارزشمندی که از این معمار شهیر و کم‌نظیر ایران به یادگار داریم می‌خواهم اول از همه بروم سراغ آن بنایی که به محل زندگی من خیلی نزدیک بود و از آن یک عالم خاطره دارم. وقتی شروع به مطالعه منابعی کردم تا این عزیز هنرمند را بیشتر بشناسم و بتوانم نامه‌های بهتری خطاب به او بنویسم، به توضیحاتی در مورد این بنا رسیدم که حقیقتا از خواندن‌شان لذت بردم و الان قصد دارم بخشی از آن توضیحات را به طور مختصر با شما عزیزانم به اشتراک بگذارم. من از آرامگاه خیام با شما صحبت می‌کنم.

نمی‌دانم در بین شما عزیزان که الان دارید به من گوش می‌کنید چند نفرتان به نیشابور و بر سر مزار خیام رفته‌اید. اما به گفته معمارش که در ادامه نام او را به نیکی و احترام عمیق خواهم آورد، محل این بنا در باغ بزرگی خارج از شهر نیشابور است. با فاصله نزدیک به دو کیلومتر از جاده مشهد نیشابور. تقریبا با همین فاصله به طرف غرب، باغ دیگری آرامگاه شیخ عطار را در بر می‌گیرد. باغ اول به باغ امام‌زاده محروق معروف است. معمار می‌گوید چون در جوار امامزاده، امکان ایجاد ساختمان بزرگ قابل توجهی نبود ناچار محور دیگری در باغ به وجود آوردم که عمود بر محور طولی بود و ورودی بنای خیام از همین محور در نظر گرفته شد. مخصوصا که این محور در جهت باغ عطار هم بود. یعنی از همین ورودی جاده دیگری کشیده می‌شد که باغ امام‌زاده و خیام را به باغ عطار ارتباط می‌داد.

معمار عزیز ما در ادامه توضیحات‌اش می‌گوید: در چهار مقاله نظامی عروضی آمده که خیام گفته بوده گور من در موضعی باشد که هر بهار، شمال یعنی همان نسیم بهاری بر من گل‌افشانی کند. به همین خاطر فهمیدم که این بنای یادبود و این آرامگاه باید طوری ساخته شود که باز باشد و این خواسته خیام عملی شود. در واقع متوجه شدم این من هستم که باید به وصیت خیام بزرگ جامه عمل بپوشانم.

در همان محور عرضی‌ای که ایجاد کردم و صحبت‌اش رفت در فاصله نسبتا زیادی از امام‌زاده محروق، مابین درختان کاج تنومند و زردآلو، محل مناسب بنا در نظر گرفته شد. آن جا یک اختلاف سطح در حدود سه متر وجود داشت که من از آن استفاده بهینه کردم. مجموعه بنا شامل یک برج و چشمه‌سارهای اطراف آن به دور یک دایره بزرگ طراحی شد. به طوری که برج، هم‌کف زمین و چشمه‌سارها در قسمت اختلاف سطح قرار گرفتند.

خیام ایران‌زمین سه شخصیت دارد: ریاضیدان، منجم و شاعر. و من می‌دانستم که هر سه شخصیت باید در بنا نشان داده شود. دایره کف برج را به ده قسمت تقسیم کردم. به طوری که برج یادبود بر ۱۰ پایه استوار شود. عدد ۱۰ اولین عدد دو رقمی ریاضی و پایه بسیاری از اعداد محسوب می‌شود.

news letter image

ثبت نام در خبرنامه