قسمت ۵
جشن تمام شده و مهمانها رفتهاند. اشکان به چهارچوب در تکیه داده و به دور تا دور اتاق نگاه میکند. از خستگی و خوشحالی سرشار است اما نمیتواند خواندن نوشتههای دوستانش در آن دفتر را به فردا موکول کند. با همان لباسهای رسمی روی زمین دراز میکشد و شروع میکند به خواندن.