دختر بستنی
الینور نمیدونست که چی به سر مادربزرگش اومده. اون همه چیزو فراموش میکرد. یادش میرفت که ظرف شکر رو کجا گذاشته، یا چه موقعی باید صورت حسابا رو پرداخت کنه، یا این که چه موقعی باید آماده باشه تا برای خرید سبزی بره مغازه سبزی فروشی. یه روز الینور رفت پیش مادرش تا دلیل این موضوع رو از اون بپرسه.