من و پدر و مادرم ارتباط بسیار عالی با هم داشتیم. کار هوشمندانهای که من کردم این بود که اولین باری که با دین بهائی آشنا شدم رفتم خونه و اونچه یاد گرفته بودم رو باهاشون در میون گذاشتم. گفتن ما تا به حال همچین اسمی نشنیدیم. چه اسم عجیبی؛ بهائی! اما ببینیم چی یاد میگیری. از اون به بعد هر کلاسی که رفتم، هر سخنرانی که شرکت کردم، هر کتابی که خوندم، باهاشون درمیون میذاشتم. بنابراین اونا هم اطلاعات جدید درباره دین بهائی رو همون زمان که من یاد میگرفتم دریافت میکردند.
قسمت های دیگر این برنامه