نامۀ بیت العدل اعظم، خطاب به رهبران ادیان جهان – بخش ۳
مقتضیات امروز در بیانی که بیش از یک قرن پیش از قلم حضرت بهاءالله صادر و در دهههای متعاقب در سراسر عالم منتشر گردید خلاصه شده است:
شکّی نیست جمیع احزاب به افق اعلی متوجّهند و به امر حقّ عامل. نظر به مقتضیات عصر اوامر و احکام مختلف شده ولکن کل مِن عند اللّه بوده و از نزد او نازل شده و بعضی از امور هم از عناد ظاهر گشته. باری به عضد ایقان اصنام اوهام و اختلاف را بشکنید و به اتّحاد و اتّفاق تمسّک نمایید.
این دعوت خواستار آن نیست که ایمان به حقایق اساسیِ هیچ یک از ادیان بزرگ جهان کنار گذاشته شود. کاملاً برعکس. ایمان یک لزوم ذاتی است و خود شاهد و برهان خویش است. آنچه دیگران باور دارند یا ندارند نمیتواند برای یک انسان با وجدان مرجعیّت داشته باشد. نکتهای را که بیان فوق به صراحت توصیه میکند ترک تمام دعاوی انحصارگرایی یا خاتمیّت است که با اختناقِ روح انسان، بزرگترین عامل نابودی انگیزۀ یگانگی و وحدت و مروّج نفرت و خشونت بوده است.
به عقیدۀ ما، اگر قرار است رهبری دینی در اجتماعی جهانی که در نتیجۀ تجارب تقلیبکنندۀ قرن بیستم در حال شکل گرفتن است معنا و مفهومی داشته باشد، رهبران ادیان باید به این چالش تاریخی پاسخ گویند. پیداست که هر روز شمار فزایندهای از مردم این نکته را درمییابند که اساس حقیقتِ تمام ادیان یکی است. این شناخت از طریق حلّ مجادلات فقهی حاصل نمیشود بلکه نتیجۀ یک حسّ آگاهی درونی است که از گسترش روزافزون دامنۀ آشنایی با دیگران و از پذیرش یگانگی نوع انسان برمیخیزد. از میان انبوه عقاید، شعایر و قوانین مذهبی که از ادوار گذشته به میراث مانده، این احساس حال به تدریج پدید میآید که همانند وحدتی که در ملّیّتها، نژادها و فرهنگهای متنوّع مشهود است، زندگی روحانی نیز یک حقیقت نا محدودِ واحد و قابل وصول برای همگان است. برای آنکه این احساس خفیف استحکام یابد و بتواند به نحوی مؤثّر به بنای جهانی مشحون از صلح و آرامش کمک کند، باید افرادی که سکنۀ کرۀ زمین آنان را، حتّی در این دیرگاه، مرجع و هادی خود میدانند، آن را صمیمانه تأیید نمایند.
به طور قطع در بین سنن دینی عمدۀ جهان تفاوتهای عظیمی از لحاظ احکام اجتماعی و نحوۀ عبادت وجود دارد. با در نظر گرفتن هزاران سال که طیّ آن ظهورات متوالی الهی نیازهای دائم التّغییر یک تمدّنِ رو به تکامل را مورد توجّه قرار دادهاند، نمیتوان جز این انتظار داشت. در واقع چنین به نظر میرسد که یکی از ویژگیهای آثار مقدّسۀ اکثر ادیان بزرگ آنست که هر یک به نحوی اصل ماهیّت تکاملی دین را بیان میکند. آنچه را که نمیتوان اخلاقاً توجیه کرد اینست که میراثهای فرهنگی که هدفشان غنی ساختن تجارب روحانی بشر بوده است، آلت دست قرار گیرند و وسیلهای برای دامن زدن به آتش تعصّب و بیگانگی گردند. وظیفۀ اوّلیّۀ انسان همیشه این خواهد بود که به جستجوی حقیقت پردازد، بر طبق حقایقی که میپذیرد زندگی کند و مساعی دیگران را در این راستا کاملاً محترم شمرَد.
ممکن است برخی اعتراض کنند که اگر اذعان شود که ادیان بزرگ همگی به طور مساوی منشأئی الهی دارند، نتیجهاش تشویق و یا لااقلّ تسهیل گرویدن عدّهای از یک دین به دین دیگر خواهد شد. این نکته چه صحیح و چه غلط در برابر فرصتی که سرانجام، تاریخ برای کسانی که از جهانی فراتر از این دنیای خاکی آگاهند به وجود آورده و در برابر مسئولیّت منبعث از این آگاهی، مسلّماً امری بسیار ناچیز و کماهمّیّت است. هر یک از ادیان بزرگ میتواند شواهدی چشمگیر و معتبر بر کارایی خود در پرورش فضایل اخلاقی ارائه نماید. به همین ترتیب هیچ کس نمیتواند به نحو قانعکنندهای مدّعی شود که اصول و عقاید وابسته به یک سیستم عقیدتی با شدّتی بیشتر یا کمتر از عقایدِ سیستمهای دیگر، علّت اشاعۀ تعصّب و خرافات بوده است. در جهانی که در حال یکپارچه شدن است طبیعی است که الگوهای برخورد و معاشرت دستخوش یک فرایند مداوم تغییر و تبدیل خواهد بود و نقشِ مؤسّسات از هر قبیل که باشند مسلّماً بررسی این مسئله است که چگونه این تحوّلات میتواند در مسیر ترویج وحدت و یگانگی سوق داده شود. ضامن آنکه نتیجۀ نهایی این تحوّلات از نظر روحانی، اخلاقی و اجتماعی درست و پایدار خواهد بود، ایمان جاودانۀ تودههای مردم عادّی کرۀ زمین به این نکته است که جهان تابع آمال و امیال زودگذر بشری نیست بلکه زمام آن در قبضۀ قدرت خداوندی مقتدر و مهربان است.
برای دسترسی به متن کامل نامه بیت العدل اعظم خطاب به رهبران ادیان جهان اینجا کلیک کنید.