کرونا، تاثیر ذرهای ناچیز بر همه چیز
در هیاهوی دور بودنها و دور شدنهای خود خواسته و ناخواسته، به ناگهان دردی مشترک از راه رسید. همه کارهایی که برای ما به صورت روزمرهگیهای پیش پا افتاده درآمده بود متوقف شد. کارهایی که آن قدر به انجام شان عادت کرده بودیم که دیگر حسشان نمیکردیم. ما حتی خودمان و دیگران را نیز حس نمیکردیم، چه برسد به فعالیتهایمان و نتایج مثبت و منفی ناشی از آنها.
اما موجودی بسیار ریز خواب این مرداب را برآشفت. ذرهای ناچیز و تغییر دهنده همه چیز. ذرهای به نام کرونا.
به کوتاه زمانی سرتاسر سیاره ما را سفر کرد و باعث شد بعد از مدتها به دردی مشترک برسیم. و این جا بود که در کنار همه مصیبتها و رنجها و وحشتها، دست کم عدهای از انسانها از این درد مشترک برای رسیدن به درکی مشترک بهره بردند.
آن عده دریافتند که پیش از رسیدن این مهمان ناخوانده، ما به ظاهر به هم نزدیک و به باطن از هم بسیار دور بودیم و درست از زمانی که مجبور شدیم خود را در سلول خانههامان قرنطینه کنیم، به دنبال راههایی گشتیم تا به باطن، به هم نزدیک و نزدیکتر شویم. و حقا که بسیاری توانستند راههایی زیبا و خلاق بیابند تا دل خود و همسایهگان خود را به طریقی، به هم پیوند دهند. آن هم درست در شرایطی که امکان هیچ ارتباطی وجود نداشت و ندارد. آنها از فقدان ارتباط راهی برای ایجاد رابطه خلق کردند و این گونه از تهدید، فرصت آفریدند.
در یکی از قسمتهای پادکست نقطه سر خط تحت عنوان سه یادداشت تصویری، به مرور سه روایت از خلق این روابط زیبا و انسانی میپردازیم.
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.