
موضوع: اصول اعتقادی آئین بهائی ۶ (جواب به پرسش های بقای روح
سخنران: دکتر نصرتالله محمّد حسینی
شما میتوانید متن کامل این برنامه را ازاینجا دانلود کنید شما می توانید فایل صوتی را از اینجا دانلود کنید.
رادیو پیام دوست: شنوندگان عزیز رادیو پیام دوست، آقای دکتر نصرتالله محمّدحسينی استاد پيشين دانشگاه طهران و پژوهشگر بهائی، در ادامۀ شرح تاریخ و تعالیم دیانت بهائی که خود بخشی از بحث کلّی ایشان در بارۀ تاریخ و تعالیم آئینهای آسمانی به ویژه وحدت اساس ادیان الهی است،امروز بررسی اصل خلود یا جاودانگی حیات انسان را پیمیگیرند.دکتر محمّدحسینی: بسیار سپاسگزارم، شنوندگان عزیز و پرمهر و باوفای رادیو پیام دوست، پس از درود فراوان، در هفتههای اخیر بررسی تعالیم دیانت مقدّس بهائی را آغاز نمودیم و گفتیم که برای تسهیل کار، تعالیم این آئین آسمانی را تحت دو عنوان کلّی اصول و قواعد مورد مطالعه قرار خواهیم داد. نخستین اصلی که مورد بررسی قرار گرفت اصل وجود و توحید الوهیّت بود. توضیح دادیم که آئین مقدّس بهائی بر پایۀ اعتقاد به خداوند یکتا استوار است. اصل دوّم از اصول متعدّدۀ آئین بهائی اصل رحمانیت انسانی است که در توضیح آن به تفصیل معروض گشت که به استناد آثار مقدّس بهائی انسان صورت و مثال الهی است، مرکز سنوحات رحمانی است. به بیان سادهتر همۀ صفات الهی چون عشق، عدالت و شفقت در وجود آدمی به امانت نهاده شده است. لذا آدمی باید عاشق جهان هستی، عاشق دیگر آدمیان باشد و با آنان در نهایت عدالت و شفقت رفتار نماید. اصل سوّم از اصول متعدّده آئین بهائی اصل خلود یا جاودانگی حیات انسانی است. در سه هفتۀ اخیر به توضیح این اصل پرداختیم و گفتیم که روح انسانی لطیفهای است الهی و مجرَد از مادّه و لذا پس از مرگ جسد، پس از تلاشی جسد، نیز باقی است. امّا به استناد آثار مقدّس بهائی بقاء حقیقی شأن نفوسی است که به تعالیم الهی عمل مینمایند و به واقع صورت و مثال الهیاند، جوهر عشق و شفقتاند و جز خدمت به عالم انسانی در حیات فانی هدف دیگر ندارند. این نفوساند که واجد روح ملکوتی، روح آسمانی یا روح معنویاند. بقاء روح این نفوس بقاء حقیقی الهی است. چون دارای بصیرت الهیاند، چون صاحب مَشعَرِ فوآدند. به فرمودۀ حضرت بهاءالله به عین کلمات: «باقی به بقاء اللهاند». چون فرصت ما دراین برنامه کم است و پرسشهای رسیده بسیار، هفتۀ پیش مقرر گشت که به برخی از پرسشهای رسیده که همگان را مفید است پاسخ داده شود. البتّه این پرسشها در محدودۀ همان مطالبی بود که بنده خیال بیانش را داشتم. نخستین پرسش مربوط به فرق عقل و نفس و روح بود که هفتۀ پیش پاسخ داده شد. اینک از سرکار خانم گیتی اجتماعی استدعا میکنم پرسشهای دیگر را مطرح فرمایند.رادیو پیام دوست: پرسش دوّم این است که حیات روح یعنی زندگی روحانی انسان از چه زمان آغاز میگردد؟ دکتر محمّدحسینی: به استناد آثار مقدّس بهائی حیات روح از هنگام انعقاد نطقۀ انسانی که مرحلۀ لقاح (Conception) خوانده میشود آغاز میگردد. به ارادۀ الهی این جریان، این فعل انسانی، به حقیقت تدارک ترکیب اجزاء مختلفه، سبب جذب انوار روح میگردد. به استناد آثار بهائی به ویژه بیانات حضرت عبدالبهاء در کتاب مفاوضات بر اثر جمع و ترکیب عناصر جهان هستی به نظم طبیعی در نطفۀ انسانی، این نطفه جاذب انوار روح میگردد (انوار روح را جذب میکند). روح با جمیع کمالات در آن جلوه مینماید. روح تعلق به جسد مییابد. مانند انعکاس نور چراغ در آئینه. روح انسانی به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء از جمله در کتاب مفاوضات از حقّ صادر گشته است. صدور از حقّ بدین معنی است که چون روح از حقّ به آدمی اعطاء گردد نقصانی در وجود حقّ پدید نشود. از حقّ خیر محض صادر میشود و روح انسانی مظهر خیر محض است. به فرمودۀ حضرت عبدالبهاء اگر چه حیات روح را بدایت است ولیکن نهایت نیست، آغاز دارد ولی پایان ندارد، دائماً در تکامل است و بشرحی که خواهد آمد روح انسانی چون وجود خود انسان تا ابد در تکامل سرمد است، همانگونه که وجود انسان در کیهان، در جهان هستی دائماً در تکامل است روح او نیز در تکامل است، جسم در عالم خاک و روح در عالم پاک. حضرت شوقی ربّانی ولی امر بهائی به استناد آثار مقدّس حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء تصریح میفرمایند که روح انسانی «فردیّت و شعور خویش را»، به عین عبارت (چون برای مردم انگلیسی زبان بیان فرمودند) “…Individuality and consciousness” فردیّت و شعورخویش را تا ابد محفوظ خواهد داشت. به استناد آثار مقدّس بهائی به ویژه بیانات حضرت عبدالبهاء که در کتاب مفاوضات درج گردیده است اگر چه حیات روح انسانی از مرحلۀ لقاح آغاز میشود ولیکن جلوۀ ظهوری آن از هنگام تولّد انسان بارز میگردد. به عین عبارت میفرمایند: «زیرا در عالم رحم نیز در نطفه عقل و روح موجود است ولی مکتوم است. بعد ظاهر میشود. مانند دانه که شجره در آن موجود ولیکن مکتوم و مستور است. چون دانه نشو و نما نماید شجره به تمامه ظاهر شود»رادیو پیام دوست: پرسش سوّم در خصوص ارواح کودکانی است که در سالهای کودکی از این جهان میروند؟ یعنی کیفیّت کمال و بلوغ روح کودکان چگونه است؟ دکتر محمّدحسینی: بیشک این ارواح نیز به تکامل در عوالم الهیّه الی ابدالآباد ادامه خواهند داد. البتّه در آثار مقدّس بهائی این پرسش چون دهها پرسش و نکتۀ دیگر پاسخ روشن دارد. حضرت عبدالبهاء در پاسخ این پرسش که، اطفالی که پیش از بلوغ صعود نمایند (یعنی از این جهان بروند) یا قبل از وعده از رحم سقوط کنند حال این اطفال چسان است؟ فرمودهاند که: «این اطفال در ظل فضل پروردگارند. چون سیئاتی از آنان سر نزده و به اوساخ عالم طبیعت آلوده نگردیدهاند لهذا مظهر فضل گردند و لحظات عین رحمانیت شامل آنها شود» رادیو پیام دوست: پرسش چهارم در بارۀ ارواح شریره است؟ بفرمائيد دیانت بهائی چه اعتقادی به ارواح شریره دارد و کیفیّت بقای این ارواح چگونه است؟ دکتر محمّدحسینی: به طوری که استحضار دارید در اندیشۀ فلسفی بهائی در وجود شرّ نیست. شرّ امر عدمی است، وجود ندارد. ارواح شریره نیز وجود ندارند. خداوند جز خیر محض نیافریده است. امّا ارواح نفوس انسانی که به هوی و هوس شیطانی آلوده و از عرفان حقیقت محروم گشتهاند و گاه ارواح هالکه خوانده میشوند و عامّه آن ارواح را ارواح شریره گفتهاند وجودشان ابداً در این جهان تأثیری ندارد. حال آنکه ارواح نفوس مؤمن نیکوکردار به استناد آثار بهائی مایۀ این عالماند و وجودشان منشاء تأثیرات مهّمۀ عظیمه در این عالم است. به قول حافظ شاعر عارف جاودانۀ ایران زمین گر روی پاک و مجرَد چو مسیحا به فلک از فروغ تو به خورشید رسد صد پرتورادیوپیام دوست: پرسش پنجم در خصوص تناسخ است؟ سئوال دیگری که برای بسیاری مطرح است دررابطه با اعتقادات دیانت بهائی درباره تناسخ است. آیابهائیان تناسخ راباور دارند؟ دکتر محمّدحسینی: مراد از تناسخ اعتقاد برخی از جماعات انسانی به برگشت روح انسان است پس از مرگ جسد البتّه به جسد انسان دیگر. برخی عقیده دارند که روح پس از مرگ جسد به جسد حیوان انتقال مییابد که بدان تماسخ گفته میشود. برخی را اعتقاد چنین است که روح انسان پس از مرگ جسد به گیاه داخل میشود که آنرا تراسخ خوانند و برخی میگویند به جماد وارد میگردد که آن را تفاسخ میگویند. طرفداران این شیوههای فکری رجوع روح را بدین عالم به جهت تصفیه و تنزیه آن دانستهاند. به استناد آثار بهائی، روح انسانی مقدّس و منزّه از دخول و خروج است و به جسد تعلق مییابد به شرحی که قبلاً معروض داشتیم و پس از مرگ، جسد را خلع مینماید، تعلق خویش را به جسد پایان میبخشد و هر گز روح انسانی بدین عالم بر نمیگردد و حیات جاودانۀ روح در خط مستقیم تکامل مییابد و تا ابدالآباد بسوی کمال مطلق پیش میرود. این خط مستقیم اصطلاح فلسفی است نه اصطلاح هندسی وعلمی زیراکه دانشمندان به خط مستقیم اعتقاد ندارند مراد این است که مستقیم میرود به سوی کمال مطلق (یعنی بسوی دیگری نمیرود) هرگز روح به کمال مطلق نمیرسد ولیکن تکامل آن دائم است. البتّه در کتابهای مقدّس آسمانی ذکر رجعت انبیاء، اولیاء و اصفیاء گشته است که به استناد آثار مقدّس بهائی مراد از رجعت آنان رجعت صفاتی آنان است. چنانکه میگوئیم حضرت بهاءالله رجعت حضرت مسیحاند. یعنی همان صفاتی که در حضرت مسیح بود اینک در این عصر نورانی در وجود روحانی حضرت بهاءالله مشاهده میشود. نکتۀ دیگری که باید معروض گردد اینست که احضار ارواح نیز جز وهم و پنداری باطل چیز دیگر نیست. (این به استناد آثار مقدّس بهائی است)رادیو پیام دوست: پرسش ششم در خصوص مجازات و مکافات اخروی است؟ به عبارتی از جهنّم وبهشت به چه کیفیتی در آثار بهائی یاد شده است؟ دکتر محمّدحسینی: این بحث بسیار دقیق است. آنچه که به عرض میرسد جوهر صدها لوح مبارک است از آثار مقدّس بهائی که طی دهها سال زیارت گردیده است و امروز عرضه میشود. به استناد این آثار مقدّس، تساوی ارواح انسانی در آغاز مسلم است و هنگام صعود، هنگام مرگ یعنی خلع جسد امتیازات پدید میگردد. زیرا این جهان جسمانی میدان اکتساب کمالات و فضائل روحانی است. حکمت ظهور روح انسانی که ودیعۀ رحمانی است، در جسد سیر در مراتب وجود است. این سیرو تکامل در خط مستقیم است. البتّه ترقّی روح «کمالی» است و نه «مکانی» و امتحانات الهیّه در این عالم است و نه عوالم روحانی که پس از مرگ جسد ادامه مییابد. ارواح مظاهر الهی به عنوان روح قدسی الهی در مرتبۀ والا واقعاند و اولیاء و اصفیاء هر چه ترقّی نمایند به مقام آنان نرسند. ارواح انسانی پس از خلع جسد، ازعوالم روحانی بدین جهان جسمانی به ویژه به اهل خویش، به خانوادۀ خویش نظر مینمایند. از آن عالم ناظر بدین عالماند. ارواح نفوس مؤمنه، ارواح نفوسی که دراین جهان جسمانی جوهر عشق و شفقت به افراد انسانی بودهاند مایۀ این عالماند. ظهور اکتشافات و صنایع و اختراعات مدیون این ارواح مبارکه است. این ارواح در عوالم الهی با یکدیگر معاشر و مأنوسند و از حال یکدیگر با خبر. همۀ ارواح انسانی در عوالم روحانی مشمول مجازات و یا مکافات رحمانیاند و حقّ هر ذی حقّی به او تعلق مییابد. چون مرتکب اعمال پسندیده روح انسان است و نه جسد او، روح پاداش خویش میبرد. به نفوس عارف مؤمن نیک رفتار، مواهب و نعمی اعطاء میگردد که توصیف آن در این جهان میسر نیست. آنان در مراتب عالیه در عوالم الهیّه مستقرّند. اصل مجازات و مکافات جنّت و نار بهشت و دوزخ در اصل خلود و جاودانگی روح انسانی مستتراست. به استناد آثارمقدّس بهائی عالم وجوددارمجازات ومکافات است، اگرسنگی به دریای وجود افکنیم امواج تا جاودانه میرود ولیکن ما از مشاهده محروم. هر عمل جاودانه عکس العمل دارد. هر کنش جاودانه واکنش دارد. نتیجۀ عمل باید با پاداش روبرو گردد. این است که حضرت بهاءالله شارع دیانت بهائی به عین عبارت میفرمایند که: «خیمۀ نظم عالم به دو ستون قائم و بر پا، مجازات و مکافات» خلقت آدمی به ارادۀ الهی همراه با اختیار در ارتکاب خیر و شرّ است. لذا اعمال مجازات و مکافات در این عالم جسمانی و عوالم نامتناهی روحانی ضروری است. حضرت عبدالبهاء در خصوص مجازات و مکافات اخروی به عین عبارت میفرمایند: «مقصود از ثواب و عذاب در جهان معنوی کیفیتی است روحانیه که فیالحقیقه به عبارت نیاید ولی ناچار بصورمحسوسه تشبیه شود تا سامع منتبه گردد» به همین دلیل مجازات و مکافات اخروی در کتابهای آسمانی پیشین بر پایۀ فهم و درک مردم زمان به صورت دوزخ و بهشت تصویر گردیده است. در این عصر نورانی که عصر بلوغ عالم انسانی است و به علّت پذیرش بینظیرش اعظم ادوار تاریخ بشر است، حقائق روحانی به گونهای بسیار گویا و شیوا توضیح گشته است. مراد از جنّت و نار، بهشت و دوزخ، اطاعت و عصیان در باب تعالیم حضرت یزدان است. مکافات اطاعت از مظهر الهی و اعتقاد به تعالیم جانبخش او که بر پایۀ وحدت عالم انسانی استوار است وجوهرش ابراز عشق و شفقت به آدمیان است، جوهرش خدمت به جامعۀ انسانی است، استقرار در عوالم عالیۀ الهیّه است. این مراتب و مقامات است که مجازات و مکافات اخروی را تحقّق میبخشد. اگر چه در بحث قواعد جزائی بهائی به تفصیل راجع به معنای مجازات مفهوم مجازات و انواع مجازات به خصوص از نظر فلسفی مجازات غلیظ و رقیق که حضرت عبدالبهاء تفصیل فرمودهاند سخن خواهیم گفت ولی چند کلمه در این باب عرض میکنم در آثار مقدّس بهائی یک لطافت و بداعتی در توضیح اصل مجازات دیده میشود که به نظر بنده در هیچ یک از ادوار گذشته سابقه نداشته است البتّه شاید برخی هم حمل بر اغراق بفرمایند ولی به راستی این سخن پژوهشگران است و آن این است که هر عمل پاداشش در همان عمل است امروزه برجستهترین جرمشناسان جهان به دین نتیجه رسیدهاند که شخص مجرم هنگام ارتکاب جرم دقیقاً میداند که خطا میکند ولکن چون گمراه است تصوّر میکند این خطایش بجاست. ما در عوالم روحانی به یک کیفیّت دیگری بایستی توجّه کنیم و آن این است که خداوند وسیله مظهر الهی به ما فرموده است چه بد است و چه خوب است ما میدانیم ما به اوج عرفان و شناخت حسنات و سیّئات فائز شدهایم وقتی مرتکب خلاف میشویم وقتی عملی را مرتکب میشویم که وجودات انسانی و جامعه از آن عمل صدمه میبینند متضرّر میشوند خودمان میدانیم که عمل ما ناپسند است نادرست است بنا براین آن رنجی که تحمّل میکنیم از ارتکاب عمل بزرگترین مجازات است این یک توضیح است که در امر بهائی شده است، بنابر این شخص به هنگام عروج از این عالم هنگام پرواز از این عالم به فرمودۀ حضرت بهاءالله در آخرین لحظات حیات همۀ اعمال حسنه و سیّئهاش در برابر دیدگانش مشهود است میبیند و به عالم بعد پرواز میکنند و در عالم بعد هم همانطور که فرمودهاند شعور انسانی، درک انسانی باقیاست و ادامه دارد و از اعمال بد خویش آگاه است و در محضر الهی بسیار شرمنده و این احساس شرم این احساس حقّارت و این احساس پشیمانی تنها کافی نیست بلکه کیفر الهی شامل او میشود و همیشه در مراتب دانیه است هیچگاه به مراتب عالیه ارتقاء نمییابد، به هر حال آدمی چه در این جهان و چه در عوالم بعد از قبح عمل خویش آگاه است و میداند که چه میکند.رادیو پیام دوست: و آن حالت دانیه در واقع دوزخی است که در ادیان گذشته به صورت دیگری به آن اشاره شده. دکتر محمّد حسینی: دقیقاً نکتۀ مهمّی است که بنده تصریح نکردم و شما در کمال زیبائی خلاصهاش را بیان فرمودید. رادیو پیام دوست: پرسش هفتم که آخرین پرسش است در خصوص وسائل و اسباب ترقّی روح است؟ برای اینکه روح آدمی به بالاترین مدارج در جهان بالا در عالم بعد برسد به چه کیفیّاتی نیاز دارد؟ دکترمحمّدحسینی: به استناد آثار مقدّس بهائی آنچه در باب ترقّی روح و مجازات و مکافات اخروی در این آثار بیان گشته است همه تشبیه و تمثیل است. زیرا تا در این جهانیم از ادراک این حقائق عاجزیم به استناد آثار بهائی تلاش آدمی در این جهان خاکی برای کسب کمالات و فضائل روحانی و اجراء تعالیم الهی که جوهرش ابراز عشق و شفقت به دیگر آدمیان است از وسائل وصول به مراتب عالیه در عوالم روحانی است و پس از صعود شخص یعنی درگذشت او از این جهان فانی، به فضل و موهبت ربّانی از طریق ادعیه و طلب مغفرت از سوی دیگر نفوس انسانی به ویژه بازماندگان شخص و یا به سبب خیرات و مبّرات و یا خدماتی است که آنان به یاد او به جامعۀ انسانی عرضه مینمایند. اجازه بفرمائید محتوای این پاسخ را با بیانی از حضرت عبدالبهاء مبیّن آثار حضرت بهاءالله زینت بخشم تا روشن شود که روح انسانی ظرفیت عشق و محبّت به همۀ موجودات، به همۀ آدمیان دارد. خداوند این ظرف را وسعت بینهایت بخشیده و آن را عالم اکبر خوانده است و گیتی بیکرانه را در برابر این عالم اکبر، عالم اصغر فرموده است. حضرت عبدالبهاء در خصوص طلب غفران و تلاوت مناجات وسیلۀ بهائیان به جهت ترقّی ارواح نفوسی که از این عالم رفتهاند میفرمایند: «در این دور رحمانی تضرّع و زاری و شفاعت به درگاه احدیت از برای جمیع نوع انسان جائز و مثمر ثمر زیرا این دور، دور جمال مبارک است ( یعنی دور حضرت بهاءالله است) و رحمت برای جمیع وجود از غیبت و شهود» سپاسگزارم ش
