نماهنگ زندگانی با اجرای سنبل طائفی و شعری از دکتر شاپور راسخ.
***
وقتی که زندگانی دشوار میشود
وقتی که دیدگاه افق تار میشود
وقتی که هر گلی به نظر خار میشود
وقتی نهیب طوفان از دور میرسد
وقتی ز هر کرانه شر و شور میرسد
وقتی که بوی باروت از دور میرسد
(رو سوی قبله آر و زبان به دعا بگشا
دست رجا به دامن عبدالبهاء گشا ) 2
وقتی شرارهها همه افسرده میشود
وقتی شکوفهها همه پژمرده میشود
وقتی دل از تپیدن آزرده میشود
از بعد هر فراز نشیب است ناگزیر
با شهر عمر زهر مهیب است ناگزیر
چون بد رسید وقت شکیب است ناگزیر
هر درد را دوا و طبیب است ناگزیر
(رو سوی قبله آر و زبان به دعا بگشا
دست رجا به دامن عبدالبهاء گشا) 2
تا آفتاب مهر و صفا جلوهگر شود
تا صلح بر بساط زمین مستقر شود
تا عیش نوش گردد و تلخی شکر شود
تا روزگار شدّت و محنت به سر شود
قسمت های دیگر این برنامه