من این جا هستم
انعقاد نطفه در رحم مادر و شکلگیری جنین و مراحل رشد و نمو او در عمری نه ماهه یکی از مضامینی است که برای بیان مفاهیم مهم، هم در عرصه ادبیات و هم فلسفه و دین، از آن کمک گرفته شده است.
بسیاری از شاعران، الهام اولیه برای سروده شدن یک شعر را به جنینی تشبیه میکنند که در رحم روح شاعر شکل میگیرد، رشد میکند و لحظه زایش، آن هنگامی است که نوزاد شعر به دنیا میآید.
شاملو یکی از اشعارش را این گونه آغاز میکند:
«نه در خیال
که رویاروی میبینم
سالیانی بارآور را که آغاز خواهم کرد
خاطره ام که آبستن عشقی سرشار است
کیف مادر شدن را
در خمیازههای انتظاری طولانی
مکرر میکند
خانهای آرام
و اشتیاق پرصداقت تو
تا نخستین خواننده هر سرود تازه باشی
چنان چون پدری که چشم به راه میلاد نخستین فرزند خویش است…»
در ارتباط با فسلفه زندگی بعد از مرگ، فیلسوفهایی که به ادامه زندگی باورمند هستند همین مثال را میآورند که جنین هیچ آگاهی و فهمی از دنیایی خارج از رحم مادرش ندارد و همه دنیا را آن کیسه آب تصور میکند. پس همین را میتوان در ارتباط با انسان در این کره خاکی تصور کرد و مرگ از این عالم برای او تولد در عالمی والاتر است.
مولانا این فلسفه را چه زیبا در قالب نظم بیان کرده است:
«از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان سرزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی ز مُردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک پَرّان شوم
آن چه اندر وهم ناید آن شوم»
و آن جا که این تمثیل از حیطه فلسفه وارد ساحت دین میشود ما به آموزههایی چون بیان حضرت عبدالبهاء، فرزند ارشد و جانشین حضرت بهاءالله شارع آیین بهائی، برمیخوریم با این مضمون که کسب فضائل در این عالم فرآیندی است شبیه به رشد جنین در رحم مادر. او به آن چه برای وجودش در حال شکلگیری است در آن کیسه آب احتیاجی ندارد. بلکه او هر آن چه برای یک زندگی خوب و سالم در این دنیا نیاز دارد، در عالم رحم مرحله به مرحله حاصل میکند. وقتی مرگ او در آن عالم و تولدش در عالم مادی رخ میدهد به مرور درمییابد که چقدر به هر آن چه برایش ساخته و پرداخته شده محتاج بوده است. حضرت عبدالبهاء چشم و گوش را به عنوان مثال ذکر و بیان میکنند که ما در این عالم به آنها نیاز داشتهایم ولی تدارک آن در عالم رحم دیدهایم. به همین منوال هر آن چه تحت عنوان فضیلتهای روحانی به ما آموزش داده شده آن چیزهایی است که روح ما بعد از مرگمان در این عالم و تولدمان در عالم بعد برای یک زندگی سالم و بالنده به آنها نیازمند است، اما باید تهیه و تدارکش را در این عالم ببیند.
اصل بیان حضرت عبدالبهاء از این قرار است:
«در بدایت حیاتش، انسان در عالم رحم بود و در عالم رحم استعداد و لیاقت و ترقی به این عالم حاصل کرد و قوایی که در این عالم لازم بود در آن عالم تحصیل نمود. چشم لازم داشت در این عالم، در عالم رحم حاصل نمود. گوش لازم داشت در این عالم، در عالم رحم پیدا کرد. جمیع قوایی که در این عالم لازم بود در عالم رحم تحصیل کرد. در عالم رحم مهیای این عالم شد و به این عالم که آمد دید که جمیع قوای لازمه مهیا است. جمیع اعضا و اجزائی که از برای این عالم حیات لازم دارد در آن عالم حاصل نموده. پس در این عالم نیز باید تهیه و تدارک عالم بعد را دید. آن چه در عالم ملکوت محتاج، باید تهیه و تدارک آن در این جا بیند.»
اما پرداختن به این مثال خوب و گویا فقط منحصر به بحثهای جدی در عرصه فلسفه و دین و ادبیات نیست. طنز، البته از نوع عمیق و قدرتمندش، سبکی دیگر برای پرداختن به مسائل مهم و پراهمیت است و گاه تاثیرش ماندگارتر. اگر مانند حضرت عبدالبهاء معتقد باشیم که روح انسان در حالت سرور در اوج پرواز است و تواناییاش برای یادگیری در بالاترین حد ممکن، قطعا سبک طنز را سبکی مهم و موثر برای بیان خواهیم دانست.
آیا تا به حال این فرآیند شگفتانگیز حیات را از نگاه خود جنین تصور کردهاید؟ آیا تا به حال راوی چنین داستانی، خود جنین بوده است تا برای شما از زندگیاش در عالم رحم با طنزی شیرین صحبت کند؟ اگر جواب شما منفی است برایتان خبر خوبی داریم.
پخش برنامهای تحت عنوان «من این جا هستم» در رسانه PersianBMS به تازگی آغاز شده است. برنامهای با زبان طنز حاوی مطالبی بسیار مهم در ارتباط با دوران بارداری و تربیت جسمانی و روحانی که از لحظه حضور انسانی تازه در عالم رحم آغاز میشود. راوی این داستان جنینی است که والدینش هنوز از حضور او بی خبرند. در این مقاله از کلام حضرت عبدالبهاء شنیدیم و به شما این بشارت را نیز میدهیم که در اپیزودهای هفتگانه این برنامه از کلام ایشان بیشتر و بیشتر خواهیم شنید. رسانه PersianBMS، شما را به شنیدن حرفهای این انسان بسیار کوچک دعوت میکند.
نظرات و دیدگاه نویسنده این مطلب مستقل بوده و لزوما دیدگاه رسمی جامعه بهائی را منعکس نمیکند.