«من در مسیر مقدّر خود گام بر میدارم
و مقصدم را نیز خوب میشناسم
شاید صد توفان و صد کولاک
با غضب و خشمی فراوان احاطهام کنند
شاید که صدها تایتانیک
به قعر دریاها روند
شاید که امواجِ پرجنون به سقف آسمان رسند
و باز هیچ یک، نه هدف و نه مقصدم را تغییری خواهند داد،
و نه اندکی مرا مشوش خواهند ساخت
نه حتّی به چپ
و نه به راست خود چشم خواهم انداخت
نگاهم تنها به مسیر پیش روست، به دوردستها
از میان تاریکی نفوذناپذیر شب
ورای بادهای غرّان
و طوفانهای خشمناک
میبینم شکاف آن نور پرشکوه را
که همواره مرا به جلو میخواند، به سمت خویش
هوای دلکشِ آرام خواهد آمد
و این مسافر سلامت به مقصدش خواهد رسید»
«ابداً امید را از خدا قطع منما
در هیچ حالتی نومید مشو»