مسئولیتهای منزل برای زنان شاغل
تعداد زیادی از زنان شاغل، بعد از اتمام کار در محیط بیرون از منزل، ملزم به انجام وظایف و نقش خود در منزل هستند، و هیچ کمک و حمایتی از سمت همراه زندگی خود برای مدیریت انجام کارهای خانه دریافت نمیکنند.
***
آخ که چه روز شلوغی بود امروز … احساس میکنم که روی دور تند رفته بودم… این مدادم کجا افتاده؟ … وااا کی تو خاک گلدون فرو کردتش؟ … حتما اینم بخشی از اکتشافات امروز این وروجک بوده!!
امروز حس کردم که وقت کافی برای کارهام ندارم… با اینکه حواسم به زمان بندی هست و تقریبا وقت زیادی رو بین کارهام هدر نمیدم ولی در حد سه چهار ساعت مفید برای انجام دادن اونچه برای خودم برنامهریزی کردهام وقت کم میارم… شاید مشکل از سبک برنامهریزیمه… شایدم باید بخشی از کارهای روزانهام رو حذف و یا به آینده موکول کنم؟… منظورم اینه که اولویت بندیام دقیق نیست… اما کدوم کارا جزو ضروریات هستن و کدوم بخش باید حذف بشن؟
کارای روتین خونه که خوب تایم خودشون رو دارن، تایم پخت و پز و جمع و جور کردن خونه هم قابل حذف نیست، اون یک ساعت کار روی پایاننامه رو هم که اگه حذف کنم، به زمان تحویلش نمیرسم… وقتی هم که بچهها میان دیگه خلوتی نمیمونه که بخوام درس بخونم، اون دو روزی هم که اونا عصرا میرن بیرون که من شرکتم، آخ دوباره رسیدم به حذف تایمی که برای ضبط برنامههام میزارم، نمیفهمم چرا همیشه این قسمت باید حذف بشه… برا کاری رو که اینقدر دوست دارم و این قدر بهم انگیزه میده چرا نباید وقت کافی داشته باشم؟ آخر هر ماه که صدای مخاطبینم رو میشنوم انگار تمام دنیا رو یک جا بهم هدیه میدن.
– پسر من هر شب به داستانهای شما گوش میده و طبق اونچه شما برای اون هفته خواستین رفتار میکنه، از برنامه خوبتون متشکرم.
– سلام من لنا هستم و چهار سالمه. برنامه شما رو خیلی دوست دارم.
– راهکارهایی که در قسمت همراه با مادران ارائه میدید بخش اعظمی از چالشهای من و دخترم رو حل کرده، ممنونم.
– لطفا متن آهنگ دستهای بخشنده رو توی کانال بزارید.
از وقتی که شروع به ضبط پادکست و برنامه برای بچهها و مادراشون کردم تقریبا دوسال میگذره، اولش فقط به عنوان سرگرمی و مشاهده عینی ایده بازیها و داستانهای هدفمندم بود، بازیها و داستانهایی رو که برای بچههای خودم طراحی میکردم با کمی تغییر و در غالب پادکست انتشار میدادم، بعد دو ماه یک کانال تلگرامی هم راه انداختم تا بتونم با مخاطبام بیشتر در ارتباط باشم، حتی با توجه به حوزه تخصصیم، روانشناسی کودک برای چند تا ازمامانا برنامه نوشتم و بهشون فروختم و با پولش یه میکروفون خریدم که بتونم با کیفیت بهتری به کمک لب تاپم صدا بگیرم.
امیدم که میدید که از انجام اینکار راضی و خوشحالم هر از گاهی برای ضبط برنامه ها و ایجاد سکوت در خونه باهام همکاری میکرد، اما هیچ وقت بهش از اهمیت این کار در فکر و ذهنم بهش نگفتم. هر بار که به خاطر رسوندن برنامه به روز پخش به مهمونی نرقتم ازش خواستم که به فامیل بگه که به خاطر درس یا قرارهای مربوط به شرکت نیومدم. هر دفعه که تایم بیشتری از شب برای مطالعه بیدار موندم به امید گفتم که برای امتحان دارم درس میخونم و اینکه مطالعهام جهت تولید محتوا برای برنامه هست رو مخفی کردم. من نمیخوام رویای پیشرفت در این کار رو کنار بزارم و همزمان نمیخوام کسی از دستم ناراحت بشه، با اینکه در اجرای پادکست ها موفق هستم وازشون درآمد دارم، از صحبت کردن دربارهاش خودداری میکنم چون میترسم که پدر یا الباقی فامیل بپرسن که چرا به جای تمرکز روی کارهای شرکت و یا اتمام پایان نامه ام وقت و انرژیم رو به این کار اختصاصا میدم و همونطور که قبلا گفتم نمیخوام وجه اجتماعیام رو به عنوان یک زن شاغل در محیط خارج از خونه از دست بدم… در واقع من بیشتر به دوست داشته شدن توسط بقیه اهمیت دادم تا دوست داشتن خودم.