تو این قسمت، من و ویززز با یک کلمه جدید آشنا شدیم، نقالی. ما فهمیدیم که نقالها، قصهگوهایی هستند که برای مردم قصه های پهلوانان و به خصوص، شاهنامه رو تعریف میکردند. ویززز به این نتیجه رسید که شاهنامه هم به حفظ زبان فارسی کمک کرد، هم در مورد این که باید در زندگی خوب و درست رفتار کرد، به مردم یاد داد. تازه به صدای نقالها هم گوش دادیم.
***
سپیدار: وای چه جالب بود. این چی بود؟!
مامان: صدای مرشد ترابی.
سپیدار: کی؟!
مامان: صدای آقای ولی الله ترابی. ایشون یک نقال معروف بودن.
سپیدار: حالا نقال کیه؟
سپیدار: وای ویززز راست میگه. نذاشتم حال احوال کنیم. سلام بچهها.
مامان: سلام. روزتون بخیر. به برنامه ما خوش اومدید. امروز 22 اردیبهشت ماه 1401 خورشیدی و 12 می 2022 میلادیه.
سپیدار: حالا میگی که نقال کیه و چی کار میکنه؟
مامان: بله که میگم. یادتونه هفته پیش در مورد فردوسی حرف زدیم. این که کی بود و چه کرد؟
سپیدار: بعله. من که هیچ وقت یادم نمیره.
سپیدار: ویززز دفتر یادگیریهاش رو تو هوا تکون میده و میگه شاهنامه هرگز از لوح دل و جانش پاک نخواهد شد.
مامان: خب خوبه. خدا رو شکر. میدونید چی شد که مردم زمانهای گذشته هم مثل شما دو تا، شاهنامه در خاطرشون موند؟
سپیدار: مامان اینها که میگی به معنی نقالی مربوطه؟!
مامان: بله دخترم یکمی صبوری کن.
سپیدار: باشه من فقط فکر خودم نیستم. الان بچهها هم براشون سواله.
مامان: میدونم. این که چی شد مردم شاهنامه رو فراموش نکردند، دو دلیل داشت. یکی همین نقالها هستند. میشه گفت نقالی یعنی قصهگویی. مردم اون قدر شاهنامه رو دوست داشتند که قصههاش هی خونده شدن، هی تعریف شدن و نقالها به وجود اومدند، یعنی قصهگوهای حرفهای داستانهای پهلوانی و به خصوص شاهنامه فردوسی.
سپیدار: اوه چه باحاااال. دلیل دوم چیه.
مامان: تو زمانهای قدیم هم سیستم آموزشی وجود داشته. شبیه الان و اون تصوری که من و تو و بچهها از مدرسه داریم نبوده ولی به هرحال وجود داشته. خیلی وقتها برای یاد گرفتن خوندن و نوشتن از روی آثار مهم رونویسی میکردند و این رونویسیها از شاهنامه به باقی موندنش کمک کرد.
سپیدار: اوه. مگه طولانی نیست!؟ به نظر من که گفتن قصههای شاهنامه دلیل بهتری برای فراموش نکردنشه.
مامان: نگران شدی که بهشون مشق زیاد میدادن؟! یکهو و در یک نشست که رونویسی نمیکردن. فکر خوبیه که بیشتر در مورد نقالها و نقالی حرف بزنیم. توصیفش به عنوان قصهگویی به نظرم ناکافی میاد. موافقید؟
سپیدار: بعله.
مامان: توی سالهای خیلی دور حدودا بیشتر از 1400 سال پیش تو کشور ما یک گروه شاعر و آوازه خان و نوازنده دورهگرد زندگی میکردن بودن. به اینها میگفتن گوسان. بعضی از گوسانها حتی پیش شاهان آواز میخوندن و قصهگویی میکردن. متاسفانه از اشعار شعرهای این گروهها چیزی نمونده.
سپیدار: و خیال پردازی در مورد این که ایییین همه سال پیش توی شعرهاشون چیا بوده خیلی باحاله.