
شوهرم امیدوار بود این فکرا زودتر از سرم بیفته، ولی من هر چی بیشتر میخوندم بیشتر علاقهمند میشدم و وقتی یاد گرفتم که صبور باشم و برای کارایی که برام میکرد ممنونش باشم، و وقتی که همش توقع نداشتم که بینقص باشه و یاد گرفتم اونم آدمه و خدا نیست، حالا اون با بهائی بودن من مشکلی نداره … تصمیم گرفتیم هر روز نُه تا کار خوبمون رو یادآوری کنیم و یه کار اشتباهمون رو به هم متذکر بشیم و همدیگر رو به خاطر کار اشتباهمون ببخشیم و فرداش هم همینطور … مثل نسیم این هفته نگاهی است به زندگی کترین.
قسمت های دیگر این برنامه
