
در شهر صوفیای بلغارستان در زمان کمونیستی به دنیا اومدم. پدر و مادرم هر دو به شدت تحت آزار و اذیت رژیم قرار گرفتن. هر ماه پدرم منتظر بود که نامه اخراجی براش بیاد. این خاطرات واقعا قلبم رو به بهائیان ایران نزدیک میکنه. مادرم تلفنی دریافت کرد که به اطلاع دخترتون برسونید که اون هیچ وقت حق درس دادن تو دانشگاه رو نداره چون خانوادهاش امین حزب کمونیست نیستند. در دو قسمت مثل نسیم مروری خواهیم داشت بر زندگی و شرایط سخت النا.
سایر بخشها
قسمت های دیگر این برنامه
