قهرمان سوم، بابای عاشق: بابا پنج تا دختر داشت. هر وقت از یه سفر کاری برمیگشت، همهمون صف میکشیدیم تا ببوسیمش. ولی بابا همیشه اول از همه مادرمو میبوسید
قهرمان چهارم، دولورس: من فقط یه بچه بودم، اهل یه شهر کوچیک تو مونتانا. ولی فکر میکردم خیلی حالیمه. برای همین با پدرم به اختلاف خوردم و نتیجهاش این شد که تو نیروی هوایی ثبتنام کردم.
قسمتهای دیگر این برنامه