مرور مجموعه مقالۀ «کسب و کار موفق، از نظر مادی و روحانی»، نوشتۀ لارنس میلر.
***
فرزاد: دوستان سلام؛ با یک برنامهی دیگه از مجموعه «آموزههای نو»، به اتفاق پریسا، با شما هستیم.
پریسا: سلام من رو هم از استودیوی رادیو پیام دوست در کانادا پذیرا باشید.
فرزاد: دوستان، همانطور که میدانید، ما در هر برنامه معمولا دو مقاله از وبسایت بهائی تیچینگز را معرفی میکنیم اما این دفعه به سراغ یک مجموعه مقاله رفتیم.
پریسا: عنوان این مجموعه مقاله که لارنس میلر آن را نوشته «کسب و کار موفق، از نظر مادی و روحانی» است.
فرزاد: اما قبل از اینکه به سراغ این مجموعه مقاله برویم، میخواهیم مطلبی را با شما درمیان بگذاریم.
پریسا: ما خیلی علاقمندیم که از نظرها و دیدگاههای شما در برنامهمان استفاده کنیم.
فرزاد: به همین دلیل تصمیم گرفتهایم عنوان مقالههایی را که میخواهیم معرفی کنیم از قبل و از طریق فیسبوک و تلگرام سرویس رسانهای فارسی بهائی در اختیار شما بگذاریم، تا شما هم فرصت کنید ما را از نظرهای خودتان بهرهمند کنید.
پریسا: حتی اگر مایل باشید، میتوانید نظرتان را با گوشیهای همراهتان ضبط کنید و با ایمیل برای ما بفرستید.
فرزاد: پس فراموش نکنید و حتما به فیسبوک و تلگرام سرویس رسانهای فارسی بهائی سر بزنید.
پریسا: خب، همانطور که اول برنامه گفتیم عنوان این مجموعه هست: کسب و کار موفق، از نظر مادی و روحانی.
فرزاد: موضوع جالبیست.
پریسا: بله. کسب و کار از آنجایی که با پول سروکار دارد، معمولا موضوعی مادی حساب میشود. بنابراین وقتی میگوییم که کسب و کار میتواند از نظر روحانی هم موفق باشد، جالب است که بدانیم چطور همچین چیزی ممکن است.
فرزاد: از طرف دیگر، هر وقت صحبت از کاسبی و تجارت و اقتصاد میشود، خودخواهی و دنبالِ منفعتِ شخصی بودن هم با آن تداعی میشود. در حالی که از روحانیت که حرف میزنیم، ارزشهایی مثل نفع جمعی، فداکاری برای دیگران و از خودگذشتگی، و گاهی انقطاع از مادیات به خصوص پول به ذهنمان میآید.
پریسا: بله. بنابراین مجموعهای که لارنس میلر نوشته از این نظر میتواند خیلی آموزنده باشد. لازم است این را هم بگوییم که او این اصول روحانی را از آموزههای بهائی استخراج کرده.
فرزاد: خب، پس بهتر است مرور مقالهها را شروع کنیم تا ببینیم میلر توانسته پیوند میمونی بین پول و روحانیت برقرار کند یا نه.
پریسا: اولین اصول روحانی که تجارت و اقتصاد امروز بدون آنها معطل میماند و در واقع شکست خواهد خورد، اصلهای صداقت و امانت است. در کسب و کار همیشه بحث بر سر ارزش است: ارزش جنس یا کالا، تاریخچه ماشین؛ وضعیت مِلک و خانه، آینده قطعهای زمین، یا احتمال بالا رفتن ارزش سهام. حالا اگر فروشنده در هر کدام از این معاملهها درباره ارزش مورد خرید و فروش دروغ بگوید، همان اتفاقی میافتد که ما به آن میگوییم کلاهبرداری. در صورت چنین اتفاقی دیگر از آن فروشنده خرید نمیکنیم یا آن جنس را دیگر نمیخریم.
فرزاد: درست است. البته در اقتصاد و بازار قدیم اهمیت این اصلها خیلی بیشتر بوده، جایی که فروشندههای دورهگرد بیشتر بودند و سر یکی را در این شهر کلاه میگذاشتند و میرفتند به شهر بعدی. یا مثلا چون تنها یک آهنگر در شهر یا روستا بوده هرچه میخواسته میکرده و بقیه هم ناچار حرفی نمیزدهاند.
پریسا: درست است. این روزها با دسترسی آسان به اطلاعات از طریق اینترنت خیلی راحت میشود راجع به اجناس یا فروشندهها تحقیق کرد. شرکتهای بزرگ و حتی کوچک هم برای اینکه اعتماد خریدارها را جلب کنند ضمانت میدهند و جنس بد که هیچی، حتی خوب، را هم بدون سؤال پس میگیرند.
فرزاد: بسیار خوب، پس در بازار آزاد امروز احتمال تخطی از اصول صداقت و امانت خیلی کمتر است.
پریسا: البته، از مقالههای میلر میشود این طور نتیجه گرفت که امروزه حتی نوع نگاه به این اصول روحانی با گذشته تفاوت دارد.
فرزاد: چطور؟
پریسا: در گذشته و شاید تا چند وقت پیش، اگر کاسبی سعی میکرد در کار و کسبش صداقت و امانت را رعایت کند برای این بود که رونق کارش را از دست ندهد.
…