کلمات قادر به توصیف احساس اشکان نیستند. بعد از خواندن آن چه دوستانش برایش نوشتهاند تصمیم میگیرد دوباره یک سری کارت درست کند، گزیدهای از جملات دوستانش را روی آنها بنویسد، به منزل دوستانش برود، و با تقدیم این کارت از حضورشان تشکر کند. او حالا خوب دریافته است که باید برای بذری که در دل دوستانش کاشته باغبانی مهربان و همیشگی باشد.