مرور دو مقالۀ «علل بروز نسلکشی» و «خانوادۀ جهانی، واکنشی به نسلکشی»، نوشتۀ هالی نایست برِم.
***
فرزاد: دوستان سلام؛ با یک برنامهی دیگه از مجموعه «آموزههای نو»، به اتفاق پریسا، با شما هستیم.
پریسا: سلام من رو هم از استودیوی رادیو پیام دوست در کانادا پذیرا باشید.
فرزاد: هفتۀ پیش مقالۀ اول از مجموعه سه قسمتی «ما و نسلکشی» را با هم مرور میکنیم که آن را هالی نایسِت بِرِم نوشته.
پریسا: این هفته نگاهی میکنیم به دو مقالۀ آخر این مجموعه، با عناوین «علل بروز نسلکشی» و «خانوادۀ جهانی، واکنشی به نسلکشی».
فرزاد: دوستان، لطفا با برنامه امروز ما همراه باشید.
پریسا: در مقاله اول، هالی نایسِت بِرِم نسلکشی را تعریف کرد و توضیح داد که چطور نسلکشی به عنوان یک عمل مجرمانه و جنایتکارانه در مجامع بینالمللی شناخته شد. در مقاله دوم این مجموعه که امروز آن را با هم مرور میکنیم، هالی نایسِت توضیح میدهد چرا نسلکشی اتفاق میافتد.
فرزاد: و فهمیدن دلایل شروع نسلکشیها به ما کمک میکند بفهمیم چطور میشود جلوی آن را گرفت. درسته؟
پریسا: همینطوره.
فرزاد: ظاهرا برای تحقیق درباره علل بروز نسلکشی هم با کسانی که مرتکب این کار شدهاند، و هم با کسانی که از نسلکشیها جان سالم به در بردهاند، مصاحبه کرده.
پریسا: بله. هالی نایسِت در سفری به رواندا، با مرد 50 سالهای به نام ژان-پُل مصاحبه میکند. ژان-پُل که به اتهام ارتکاب نسلکشی محاکمه و مجرم شناخته شده بود، دوران محکومیتش را در مرکز خدمات اجتماعی میگذرانده. نایسِت میگوید: «ژان-پُل متعلق به گروه قومی هوتو بود که اکثر مردم رواندا را تشکیل میدهند. وقتی که نسلکشی شروع شد، او کشاورزی بود با زن و بچه. هیچ سابقه جنایی یا رفتار خشونتآمیزی نداشت. با وجود این، خشونتها که بالا گرفت، رهبران محلی او را قانع کردند که توتسیها، دیگر گروه قومی رواندا، خطرناکاند و ممکن است به خانوادهاش آسیب برسانند. ژان-پُل برای جلوگیری از چنین اتفاقی به شبهنظامیانی پیوست که توتسیها را پیدا میکردند و میکشتند.»
فرزاد: پس چیزی که باعث شد ژان-پُل دست به چنین کاری بزند، ترس بوده؛ ترس از اینکه توتسیها به خانوادهاش آسیب برسانند.
پریسا: بله، ترس یک عامل بوده.
فرزاد: اما این ترس از کجا ناشی میشده؟
پریسا: هالی نایسِت معتقده که این ترس ناشی از ذهنیتِ تقابل ما و آنهایی بود که از کودکی در گوش ژان-پُل کرده بودند. در مدرسه ابتدایی، یاد گرفته بود که هوتوها و توتسیها کاملا گروههای متفاوتیاند. اما در واقعیت، هوتوها و توتسیها چیزیاند که جامعهشناسان به آن گروههای برساختۀ جامعه میگویند. یعنی این گروهها، مثل هر گروه نژادی یا قومی دیگری، از نظر طبیعی تفاوتی با هم ندارند.
فرزاد: این برساختهها باید خیلی واقعی به نظر بیایند که یکی را قانع کنند آدم بکشد.
پریسا: همینطوره. وقتی که هالی نایسِت از ژان-پُل حرف میزند، باورش واقعا سخت است که او در طی نسلکشی رواندا دو نفر را کشته باشد. نایسِت میگوید: «در سراسر مصاحبه لبخند میزد و میخندید. درباره نوههایش میگفت و اینکه دلش برای دیدن آنها پر میکشد. همه اینها گواه این بود که آنهایی که مرتکب نسلکشی میشوند ذاتاً شرور نیستند بلکه آدمهای معمولیای هستند که در مواجهه با شرایطی خاص دست به کارهایی وحشتناک میزنند.»
فرزاد: خب، این شرایط خاص اجتماعی چیه که باعث میشود یک آدم معمولی دست به آدمکشی بزند؟ فهم این شرایط اجتماعی برای فهم نسلکشی خیلی مهم است.
پریسا: هالی نایسِت در ادامه تحقیقش تصویری از این شرایط اجتماعی ترسیم میکند. اون میگه: «ترس ژان-پُل تا حدی ناشی از جنگ داخلیای بود که چند سال پیش از نسلکشی بین هوتوها و توتسیها درگرفته بود. آن جنگ باعث بیثباتی و در نتیجه، ایجاد ترس، در رواندا شده بود. تصور ژان-پُل از اینکه هوتوها و توتسیها کاملا با هم فرق دارند تصوری رایج بود. رهبران سیاسی و دولتی با استفاده از رسانهها این باور را به مردم خورانده بودند که توتسیها انسان نیستند. رهبران سیاسی میگفتند که توتسیها سوسکهای خطرناکی هستند که باید ریشهکن بشوند. این طرز فکر به نفع این رهبران بود چون توتسیها را تهدیدی برای قدرت خود میدانستند.»
کامران: خب، آیا نتایج تحقیقات هالی نایسِت در مورد بقیه نسلکشیها هم صدق میکند؟
…