مرور مجموعه مقالۀ «ساختن روح برای منفعت همه»، نوشتۀ رابرت اتکینسون (بخش دوم).
***
فرزاد: دوستان سلام؛ با یک برنامهی دیگه از مجموعه «آموزههای نو»، به اتفاق پریسا، با شما هستیم.
پریسا: دوستان؛ همانطور که حتما خاطرتان هست، هفته گذشته بررسی مجموعه مقالهای را شروع کردیم از وبسایت بهائی تیچینگز، با عنوان «ساختن روح برای منفعت همه».
فرزاد: این مجموعه مقاله را رابرت اتکینسن نوشته که باهاش قبلا آشنا شدهایم.
پریسا: این هفته هم دو مقاله دیگر از این مجموعه را با هم مرور میکنیم.
پریسا: دوستان، با برنامهی این هفتهی «آموزههای نو» همراه باشید.
پریسا: حتما خاطرتان هست که هفتهی گذشته دربارهی اهمیت رشد و پرورش روح حرف زدیم.
فرزاد: بله، دربارهی اینکه آیا اصلا صحبت از رشد و تکامل روح درست است یا تهذیب و تزکیه آن. همینطور دربارهی تذکر و یادآوری گفتیم و اینکه چقدر چنین کاری به رشد و تعالی روحانی انسان کمک میکند.
پریسا: درست است. این هفته میخواهیم دربارهی موضوع دیگهای صحبت کنیم که رابرت اتکینسون دو مقاله از این مجموعهی «ساختن روح برای منفعت همگانی» را بهش اختصاص داده.
فرزاد: و آن موضوع چیست؟
پریسا: اینکه راه و طریق رشد و تعالی روحانی چیست؟ و چطور میشود فهمید که در راه درستی قرار داریم.
فرزاد: بسیار عالی. پس بهتر است با راه و طریق تعالی شروع کنیم.
پریسا: اتکینسون میگوید بهترین جایی که میشود این راه و طریق را پیدا کرد، در «هفت وادی» اثر حضرت بهاءالله، بنیانگذار آیین بهائی، است. به نظر اتکینسون، «هفت وادی» به ما مسیری را نشان میدهد تا بفهمیم با تلاش آگاهانه به چه چیزی دست پیدا کنیم؛ تا بتوانیم در تواتر امور متضاد امکان رسیدن به وحدت را ببینیم؛ تا بدانیم که حل کردن این فرآیند امور متضاد در زندگی میتواند ما را به خالق خودمان نزدیکتر کند.
فرزاد: خب، بد نیست کمی مکث کنیم. درک و هضم این جملهها وقت میخواهد. اول از همه بگو ببینم منظور اتکینسون از امور متضاد که دائم تکرارش میکند چیست؟
پریسا: اگر خاطرت باشد، در مقالهی قبلی که در برنامهی هفتهی گذشته آن را مرور کردیم، اتکینسون دربارهی تذکر یا یادآوری حرف میزد.
فرزاد: و داستانی دربارهی اینکه روح قبل از آمدن به این دنیا همه چیز را درباره مقصود و هدف از زندگی میدانسته اما با آمدن به این دنیای جسمانی آنها را فراموش میکند.
پریسا: درست است. در واقع منظور اتکینسون از امور متضاد، تضاد بین امر روحانی و امر جسمانی است: تضاد بین اینکه همه چیز را فقط برای خودمان بخواهیم یا ملاحظه دیگران را هم بکنیم؛
فرزاد: بسیار خوب. حالا شاید بد نباشد که به طور خلاصه برای شنوندههایمان یادآوری کنیم که هفت وادیای که در اثر حضرت بهاءالله به آنها اشاره شده کدامند.
پریسا: حتما. اتفاقا اتکینسون این کار را کرده و فهم خودش را از هر کدام از این وادیها به طور خلاصه گفته. وادی اول طلب است. در این وادی طالب صادق برای پشت سر گذاشتن هواهای نفسانی صبر بسیار لازم دارد تا به جایی رسد که جز وصال مطلوب چیزی نجوید.
فرزاد: دوم، وادی عشق است، درست است؟
پریسا: بله. وادی عشق مرحلهایست که سالک از خود و غیرخودش بیخبر است، هیچ نصیحت و استدلالی را نمیشنود، و جز طلب دوست چیز دیگری در سر ندارد. این مرحله سالک را برای وادی معرفت آماده میکند، مقامی که او از شک بیرون میآید و یقین پیدا میکند؛ در همه چیز جز دوست نمیبیند و معنای هرچیز را تشخیص میدهد.
فرزاد: و بعد از وادی معرفت که مقام آخر تحدید است، سالک وارد وادی توحید میشود.
پریسا: بله. به تعبیر اتکینسون، وادی توحید به نوعی مرحلهی گذار از سه وادی اول به سه وادی آخر است؛ مثل پلی بین زمینی و زمانمند از یک طرف و آسمانی و بیزمان از طرف دیگر.
…