مرور مقالۀ «نفس و نیت»، نوشتۀ ربکا شری اشراقی، و مقالۀ «رنگهای خدا و رنگ خدا»، نوشتۀ نکاتی الکان.
***
فرزاد: دوستان سلام؛ با یک برنامهی دیگه از مجموعه «آموزههای نو»، به اتفاق پریسا، با شما هستیم.
پریسا: سلام من رو هم از استودیوی رادیو پیام دوست در کانادا پذیرا باشید. برای آن دسته از شنوندههایی که برای اولین بار برنامه ما رو میشنوند، خوبه این توضیح را بدیم که این برنامه هر بار دو مقاله از وبسایت BahaiTeachings.org را معرفی میکند. مقالۀ اول برنامه امروز:
فرزاد: «نفس و نیت»، نوشتۀ ربکا شری اشراقی. و مقالۀ دوم:
پریسا: مقالۀ «رنگهای خدا و رنگ خدا»، نوشتۀ نکاتی الکان (Necati Alkan)
فرزاد: دوستان، قبل از اینکه به سراغ این مجموعه مقاله برویم، میخواهیم یک بار دیگر خواهش کنیم که به فیسبوک و تلگرام سرویس رسانهای فارسی بهائی سر بزنید و دربارهی مقالهها نظر بدهید.
پریسا: آدرس صفحهی فیسبوک و تلگراممان را در آخر همین برنامه یک بار دیگر به اطلاع شما میرسانیم.
فرزاد: دوستان، لطفا با برنامه امروز ما همراه باشید.
فرزاد: دوستان عزیز، مقالهی اولی که امروز آن را بررسی میکنیم نوشتهی خانم ربکا شری اشراقی است با عنوان «نفس و نیت».
پریسا: خانم اشراقی بهائی است، در آلمان بزرگ شده، و اکنون با همسر و دو فرزندش در فلوریدا زندگی میکند. او در زمینه تجارت بینالملل و همچنین داروهای طبیعی تحصیل کرده.
فرزاد: ظاهرا خانم اشراقی در این مقاله دو راهی متناقضی را پیش روی ما میگذارد.
پریسا: درست است.
فرزاد: خب، موضوع چیست؟
پریسا: از یک طرف، ما باید از خود و خواهشهای نفسانی بگذریم. به تعبیر خانم اشراقی، این گذشتن از خود، در جاهایی یعنی تواضع. از طرف دیگر، در مواقعی لازم است که ما از تواناییها و دستاوردهایمان بگوییم. آیا میشود راه حلی برای این دو راهی متناقض پیدا کرد؟
فرزاد: به نظر موضوع جالبی میرسد اما بهتر است که دربارهی طرفین این دو راهی بیشتر توضیح بدهی.
پریسا: خب، بگذار قبل از توضیح سؤالی بکنم. کاسبی را در نظر بگیر که با مشتریهایش صادق است و به اصطلاح سر آنها کلاه نمیگذارد.
فرزاد: بسیار خوب.
پریسا: حالا آیا فرقی میکند که این کاسب به چه نیتی صادق و بی شیله پیله است؟ مثلا اگر به این نیت دروغ نگوید که مشتریهایش را از دست ندهد – چون نگران است که اگر سر یکی از مشتریهایش کلاه بگذارد، همهی مشتریهایش را از دست بدهد – آیا این صادق بودنش ارزشی دارد؟
فرزاد: احتمالا ارزشش کمتر از وقتی است که از سر وظیفه دروغ نگوید.
پریسا: نظر خانم اشراقی هم همین است. او با اشاره به آموزههای بهائی میگوید عملی ارزش اخلاقی دارد که «از غبار ریا و کدورت نفس و هوی پاک باشد»؛ به عبارت دیگر، عملی که پاک و خالص باشد؛ پاک و خالص از نفس و خود.
فرزاد: بسیار خوب. حالا طرف دیگر ماجرا چیست؟
پریسا: به نظر خانم اشراقی در زندگی روزمره، به خصوص در فرهنگ غرب، موقعیتهایی پیش میآید که «خود» اهمیت پیدا میکند و ما مجبوریم از خودمان تعریف کنیم.
فرزاد: مثل چه موقعیتهایی؟
پریسا: مثلا وقتی برای استخدام دعوت به مصاحبه میشویم. در این جور موارد، لازم است که آدم از خصوصیتهای خوبش، از دستاوردهایش، و این جور چیزها بگوید.
فرزاد: و به نظر خانم اشراقی چنین کاری با عمل اخلاقی، بر اساس تعریفی که ما داریم، جور درنمیآید؟!
پریسا: درست است.
فرزاد: خب، من خیلی تناقض و اختلافی در این دو نمیبینم؛ در واقع خیلی ارتباطشان را هم با هم درک نمیکنم. اما اگر بخواهیم به عقیده و نظر خانم اشراقی برگردیم، راه حل چیست؟
پریسا: خیلی پاسخ روشنی ندارد. خیلی کوتاه میگوید که باید سعی کنیم بین خلوص نیت و این جور موقعیتها تعادلی پیدا کنیم.
فرزاد: خیلی جواب دلچسبی نیست. تعادل و حد وسط جواب همه چیز نیست. مثلا نمیشود بین راستگویی و دروغگویی توازن و حد وسطی پیدا کرد.
پریسا: خب، تو فکر میکنی اشکال کار کجاست؟
فرزاد: من در واقع هیچ اشکالی نمیبینم. فکر نمیکنم بین خلوص نیت و گفتن اینکه شما در چه کارهایی تبحر دارید، و کدام خصوصیتها در شما قویتر است، تضادی باشد؛ مگر اینکه در گفتن آنها مبالغه کنید یا در واقع دروغ بگویید.
پریسا: در واقع آن موقع است که ما پای خود و نفس را به میان کشیدهایم و عملی غیراخلاقی انجام دادیم.
فرزاد: درست است.
پریسا: فکر میکنم من هم باهات موافقم.
…