قسمت ۸
مقالهی «ساختن ازدواج مجدد از طریق امتحانات عاطفی و روحانی» نوشتهی هلن هارپر.
***
پریسا: دوستان سلام و صد سلام از استودیوی سرویس رسانهای فارسی بهائی در کانادا. من پریسا هستم و به همراه همکارم
فرزاد: فرزاد
پریسا: این قسمت از برنامهی آموزههای نو رو
فرزاد: برخلاف روال معمول
پریسا: فقط با یک مقاله تقدیمتون میکنیم.
فرزاد: این مقاله عنوانش هست: «ساختن ازدواج مجدد از طریق امتحانات عاطفی و روحانی» نوشتهی هلن هارپر.
فرزاد: چی شد که امروز فقط یک مقاله رو انتخاب کردی؟ ترسیدی که مثل دفعههای قبل بدقول بشویم و نتوانیم هر دو مقاله را معرفی کنیم؟
پریسا: هم این و هم اینکه مقالهی این هفته نکات آموزندهی زیادی داره. فکر کردم بهتره به جای مرور تند و سریع، وقت بیشتری بگذاریم و همهی نکات مقاله را با حوصله معرفی کنیم.
فرزاد: بسیار عالی. هلن هارپر، نویسندهی مقاله روانشناس است، درسته؟
پریسا: بله. ظاهرا روانشناس ارتش بوده و به همین دلیل دور دنیا را گشته. البته الآن در غرب کانادا زندگی میکند.
فرزاد: پس اگر کسی خواست پیدایش کند باید غرب کانادا را بگرده؟
پریسا: دیگر اگر کسی خیلی مشتاق بود باید بهش بگوییم جوینده یابنده بود!
فرزاد: بسیار عالی. بریم سراغ مقاله.
پریسا: به نظرم مقالهی جالبی آمد و دلیلش هم فکر میکنم اینه که نویسنده داره تجربهی شخصی و داستان واقعی زندگیش رو در کمال صداقت برای ما تعریف میکند و همین باعث میشه که به دل خواننده بشینه.
فرزاد: پس این امتحاناتی که ازش در عنوان مقاله گفته در ازدواج مجدد خودش اتفاق افتاده.
پریسا: بله. هلن مقالهش رو با این مقدمه شروع میکنه که وقتی با اریک، همسر آیندهاش آشنا میشه او یک پسر ۴ ساله داشته و از همسرش جدا شده بوده. اوائل همگی با هم اوقات خوشی داشتن؛ بازی میکردن، تلویزیون میدیدن، میخندیدن. اما این دورانِ خوش مدت زیادی طول نمیکشد.
فرزاد: شنیدهام که برای بعضیها حتی شروعش هم خوش نبوده. از مشکلاتشان بگو.
پریسا: هلن میگه، وقتی با اریک شروع میکنن دربارهی زندگی مشترک آیندهشون تصمیم بگیرن، احساسات مختلفی سراغ هر سهی اونها میاد؛ احساسات ترسناکی که هیچوقت فکرش را هم نمیکرده؛ نه خودش، نه اریک، و نه پسر اریک.
فرزاد: خب، رابطهشون نمونهای عجیب و غریب از عشق مثلثی بوده. امتحاناتی که اول گفته بود توی همین روابط حتما پیش میآید؟
پریسا: دقیقا.
فرزاد: لابد پسر اریک نگران این است که مبادا بعد از ازدواج پدرش محبتش نسبت به او کم بشه.
پریسا: بله. و هلن فکر میکنه که آیا هیچ وقت در زندگی اریک الویت یا حداقل اهمیتی به اندازهی پسر اریک خواهد داشت یا نه.
فرزاد: خب، بهنظر میآید فهرست بلندی باشد. در بیشتر این ازدواجها آنکسی که بچه دارد همیشه نگران است که آیا همسرش فرزند او را مثل فرزند خودش خواهد پذیرفت و دوست خواهد داشت؟ همسر آینده دوست داره که در فعالیتهای پدر و پسر بیشتر سهیم باشه تا احساس نکنه که فرد سومی هست.
پریسا: بله. همسر آینده و فرزندِ پدر شروع میکنن بهم نزدیک و نزدیکتر شدن اما پسربچه هنور احساس گیجی میکنه و دوست داره که ای کاش پدر و مادرش هنوز با هم زندگی میکردن.
فرزاد: خب، بالاخره این سه نفر بعد از این همه امتحانات به پایانی خوش رسیدهاند؟
پریسا: هلن میگه یاد گرفته که این احساسات متفاوت برای او و همسر و پسرشون امتحاناتی هستن که به رشد روحانیشون کمک میکنه. اون میگه یاد گرفته که خانوادهای رو از سر نو ساختن با یک عضو جدید خیلی سختتر از ساختن خانوادهای جدیده و چندین برابر کار میبره.
فرزاد: حتماً هلن توضیحات بیشتری دربارهی این چیزهایی که یاد گرفته داده. فکر میکنم به درد خیلی از آنهایی که دوباره تشکیل خانواده میدهند بخورد.
پریسا: بله، حتماً. اما اجازه بده یک استراحت کوتاهی بکنیم و بعد بگیم هلن به چه نکات آموزشیای در این مورد اشاره میکنه. امیدواریم که شما شنوندههای عزیز هم بتونید از این نکات آموزشی استفاده کنین.
پریسا: دوستان هلن میگه روانشناسان خانوادههای غیر بیولوژیک رو به سهدسته تقسیم میکنن.
فرزاد: بگذار تا شنوندهها عطای این برنامه را به لقایش نبخشیدهاند توضیح بدهیم که منظور از خانوادههای غیربیولوژیک چیه.
پریسا: بله. ببخشید. ظاهراً خیلی عجله داشتم که برسم به دستهبندی هلن. منظور از خانوادهی غیربیولوژیک خانوادهای است که در آن زن یا مرد و یا هر دو قبلا ازدواج کردهاند و از ازدواج قبلی بچهای دارند که الآن با آنها در خانوادهی جدید زندگی میکند.
…