مرور مقالههای «زبانِ مثبت، کلید آرامش»، نوشتهی باربارا دیویس و «تعادل در روابط از راه دور» نوشتهی مایا منصور
***
پریسا: دوستان عزیز، همراهان همیشگی «آموزههای نو»، امیدواریم که روزگارتان خوش باشه . . .
فرزاد: . . . و آمادهی شنیدن قسمت دیگهای از مجموعه برنامهی آموزههای نو باشید.
پریسا: امروز هم دو مقالهی دیگه از وب سایت بهائی تیچینگز رو بهتون معرفی میکنیم.
فرزاد: مقالهی اول نوشتهی باربارا دیویس با عنوان «زبانِ مثبت، کلید آرامش»
پریسا: و مقالهی دوم با عنوان «تعادل در روابط از راه دور» نوشتهی مایا منصور.
فرزاد: دوستان، لطفا با برنامهی امروز «آموزههای نو» همراه باشید.
* * *
فرزاد: همونطور که اول برنامه گفتیم امروز مقالهای از باربارا دیویس رو بهتون معرفی میکنیم. باربارا دیویس مشاورِ امور تجاری است و در رشتهی حل اختلاف و تخاصم تحصیل کرده است. او که در زمینهی بهبود روابط بین کارکنان 20 سال تجربه دارد در اینباره در کشورهای مختلفی سخنرانی کرده. از او همچنین چندین کتاب، رمان و نمایش و داستان کودکان بهچاپ رسیده.
پریسا: خوب، فرزاد قبل از اینکه به خلاصهی مقاله بپردازیم بگو ببینم نظرت در مورد عنوان برنامه چیه؟
فرزاد: قبل از اینکه بخوام بهسؤالت جواب بدم باید بدونم منظور نویسنده از استفاده از زبان مثبت چیه؟
پریسا: خودت چی فکر میکنی؟
فرزاد: اگر منظورش این باشه که بهجای رو راست بودن و گفتن حقیقت، حرفهای دیگران را فقط تصدیق کنیم تا مبادا ناراحت و دلخور بشوند، خیلی موافق نیستم. گرچه اگر همهی ما همین روش رو پیشه کنیم، احتمالا دیگه دلخوریای پیش نمییاد و همه در صلح و آرامش خواهیم بود. خب، حالا منظور نویسنده از زبان مثبت واقعاً چیه؟
پریسا: خوب یکم موضوع پیچیده است، اما جالبه چون در حقیقت باربارا داره اعتراف میکنه به اونچه درونش میگذره.
فرزاد: اونطور که از بیوگرافیش برمیآید، کسی که هم مشاور در زمینه ارتباطاته و هم نویسنده، نباید در بازگو کردن افکارش مشکلی داشته باشه.
پریسا: درست میگی. خودش هم به همین نکته اشاره میکنه. اما جالبه که میگه من یکی از اصلیترین ضعفهام گفتگو کردن با دیگرانه، و این در حالیه که همه میگن من در بازگو کردن افکارم خیلی ماهرم و معمولاً اولین کسی هستم که اگر در جمعی کسی مورد تمسخر قرار بگیره، دربارهاش حرف میزنم و سعی میکنم جلوش رو بگیرم و کوتاه هم نمییام.
فرزاد: پس اگر تا اینجا رو درست متوجه شده باشم او از زبانی که در روابطش با دیگران بهکار میبره ناراحته. یعنی فکر میکنه زبانش، زبان منفیه. و معتقده زبان منفی، زبانی هست که بهدنبالش تهدید و گوشمالی همراهه.
پریسا: دقیقاً درست متوجه شدی. یعنی این کاری که میکنی نتایج منفی بهبار میآورد. یا اگر این کار رو انجام بدی یا بهحرف من گوش ندی مجازات و تنبیه میشی و غیره.
فرزاد: مثل بعضی از روشهای تربیتی که بر پایهی تهدید و مجازات بنا شده.
پریسا: دقیقا. بهنظر باربارا این لحن رو در رابطهی بین والدین و بچهها، کارفرما و کارگر، مشتری و فروشنده و خیلی روابط اجتماعی دیگه میشه دید.
فرزاد: اگر بخوای مشکل اصلی نویسنده رو برای من و شنوندهها در یک جمله خلاصه کنی چیه؟
پریسا: خوب اون میگه من آدم منفیای نیستم و اتفاقاً به اینکه بشریت دارای توانایی بالقوهای هست که میتونه در آرامش زندگی کنه معتقدم. اما ظاهراً از اینکه نمیتونه اونچه که در درون و قلبش میگذره رو با زبانی مثبت بیان کنه ناراحته.
فرزاد: احتمالا چون این زبانی هست که همیشه از اطرافیانش، در محیطهای اجتماعی و یا حتی شاید از پدر و مادرش در کودکی شنیده، و حالا دیگه خودش هم یاد گرفته و نمیتونه تغییرش بده.
پریسا: درسته. باربارا میگه خوب حالا فکر کنید وقتی دیگران مثلاً مشتریت که انتظار داره تو الان راه حل سادهای برای مشکل کاریش که اتفاقاً فکر میکنه کوچیکه بهش بدی، بهجاش بشنوه که تجارتش مشکل بزرگی داره و به این راحتیها حل نمیشه و اشتباهات زیادی کرده چهحالی میشه؟
فرزاد:خوب نمیشه هم که برای جریحهدار نکردن احساسات کسی، حقایق رو پوشوند. تا کی میشه زندگی، روابط یا تجارت یک نفر رو به ورطه نابودی برد، فقط برای اینکه خدایی نکرده با گفتن حقیقت ناراحت نشه.
پریسا: پیچ مقاله هم همین جاست. باربارا با زبان منفی داشتن مخالفه اما با اونهایی هم که فقط روی زبان مثبت تأکید میکنند، موافق نیست. در پایان هم راه حلی ارایه نمیکنه.
…