قسمت ۵۱ – آخرین نامه
این آخرین نامه از کل مجموعه نامههای بدون تمبر بدون تاریخ هم خطاب به استاد هوشنگ سیحون نوشته شد. بابت حضور پر محبت همگی شما در طول پخش این برنامه در دو سال گذشته صمیمانه تشکر میکنم و امیدوارم بخشی از این نامه در حافظه عاطفی شما باقی بماند. پاینده باشید.
***
دوستان عزیز و بامعرفتم، همراهانی که تا این آخرین قدم آخرین اپیزود تنهایم نگذاشتید، با من آمدید. به این برنامه گوش دادید و گاهی نظر و احساستان را به اطلاع من رساندید. سلام به همگی شما. سلام به قلبهای پر وسعتتان که چه در شادیهای بی حد و حصر و چه در غمبارترین لحظات، مهربانی را ارزانی میدارند. در خدمت شما هستم با دریایی از احساسات و عواطف در قلبم برای تقدیم این آخرین قسمت از فصل دوم این مجموعه. یعنی نامههای بدون تمبر بدون تاریخ. این آخرین نامه هم با افتخار تقدیم میشود به انسانی که الحق، پسر پاک نهاد و راستین ایران زمین بود و هست. استاد هوشنگ سیحون. برویم به اتفاق، برنامه را آغاز کنیم.
میهمانی ناهار به افتخار تو در مشهورترین رستوران رم. آنقدر مشهور که جزو برترینهای دنیاست. غذای ستنی ایتالیا، یک پاستای مرغوب با یک جفت قاشق و چنگال طلا رسم میهمان نوازی ایتالیاییها مخصوصا وقتی قرار است از یک میهمان ویژه پذیرایی کنند. و بعد یک گروه موسیقی دونفره یکی نوازنده گیتار و دیگری آکاردئون. مهندس همطراز تو پروفسور توچی استاد بیهمتای معماری ایتالیا و میزبان تو حرف جالبی در ارتباط با این دو نوازنده میزند. میگوید این دو نفر به این مشهور هستند که حتی اگر در یک ده کورهای در جای دوری از این جهان موسیقیای خلق شده باشد اینها بلد هستند آن را بنوازند و بخوانند. حالا چه از آنها درخواست داری؟
در دلت تصمیمی میگیری با نیتی آمیخته با شیطنت. میگویی این آهنگ بارون بارونه ویگن همین دیروز پریروز در ایران منتشر شده. آخرین کار ویگن است. حتی هنوز همه ایرانیها هم به آن گوش نکردهاند. بگذار این را از آنها بخواهم. به قول خودت خواستی آنها را سنگ روی یخ کنی. ولی آنها سربلند از این آزمون سخت، شروع میکنند به خواندن و نواختن ترانه بارون بارون ویگن در قلب رم برای تو.
سلام استاد هوشنگ سیحون. چه دقایق پر ارزشی هستند دقایق پیش رو برای من که با حضور عاطفی خودت در عالم پاک و حضور عاطفی دوستان و عزیزانم در عالم خاک که الان دارند صدای مرا میشنوند این نامه را خطاب به تو میخوانم. تصمیم گرفتم در این آخرین نامه بخشی از خاطرات شیرین تو را مرور کنم. حتما برای شنوندگان عزیزمان جالب خواهد بود وقتی بدانند این میزبان دست و دلباز تو پروفسور توچی به عنوان رئیس هیاتی به جهت مرمت آثار معماری به ایران آمدند و دولت وقت، نظر و امضای تو را برای هر قراردادی ضروری دانست و این مسئولیت خطیر و مهم را به دوش تو گذاشت و مرمت آثاری مثل عالی قاپو، مثل چهل ستون و مثل تخت جمشید زیر نظر تو توسط این هیئت ایتالیایی انجام شد. از تو صمیمانه متشکرم. به نمایندگی از طرف همه مردم ایران.
استاد هوشنگ سیحون داشتم مصاحبهای را دنبال میکردم که آقای پرویز کاردان یک سال قبل از پرواز شما به عالم بالا با شما انجام دادند. بخشی از این گفتگو خیلی نظرم را جلب کرد که تصمیم دارم آن را الان در حضور شما با شنوندگان عزیزمان در میان بگذارم.
عزیزان، جایی از صحبتها آقای سیحون خاطرهای را تعریف میکنند از دوران تحصیل معماری در پاریس. قبلش میگویند ایرانی فکر کردن و ایرانی دیدن در خون همه ما هست. زمانی که من در پاریس تحصیل میکردم، به همراه سایر همکلاسیها باید هر کدام پروژهای را تحویل میدادیم. از یک طراحی بر اساس معماری اروپایی. من هم همین کار را کردم. اما وقتی استاد کار همه ما را یک به یک بررسی کرد، وقتی به طرح من رسید بقیه شاگردان را مورد خطاب قرار داد و گفت ببینید این شاگرد هم طراحی از معماری اروپایی انجام داده اما کاملا مشخص است که نگاهی شرقی و ایرانی به این معماری داشته.
استاد سیحون راست میگویند عزیزان. نگاه ایرانی، فکر ایرانی، بینش و نگرش ایرانی در خون ما است. حالا به هر کاری که مشغول باشیم.
…