قسمت ۴۷ – که عشق آسان نمود اول

Program Picture

بدون تمبر، بدون تاریخ – فصل 2

قسمت ۴۷ – که عشق آسان نمود اول
۱۱ آبان ۱۴۰۱

امروز نیز در ادامه نامه دو هفته قبل به گفتگو با استاد علی‌مراد داوودی پرداخته‌ایم و بخشی از توصیفی که دیگران از او کرده‌اند را بازگو می‌کنیم. هم‌چنین از خاطرات همسر ایشان بیشتر خواهیم شنید.

***

دوستان عزیزم، همراهان پر وفای رادیو پیام دوست ،سلام بر شما. این هفته هم بخت با من بهمن یزدانی یار بود تا بتوانم دقایقی از این چهارشنبه را هم به موانست با شما اختصاص بدهم و نامه‌ای دیگر از مجموعه نامه‌های بدون تمبر بدون تاریخ را با حضور عاطفی شما و البته خود جناب دکتر علیمراد داوودی تقدیم ایشان کنم. زندگی دکتر داوودی چه تمام آن سال‌هایی که به فراگیری علم و ایمان و انتقا‌لش به ذهن و قلب شاگردان‌اش گذشت و چه از بیستم آبان ۱۳۵۸ که سرنوشت‌اش در هاله‌ای از ابهام فرو رفت بدون شک بخشی جدانشدنی از تاریخ معاصر ایران و ایرانیان هست. حتی اگر امروز عده زیادی او را نمی‌شناسند و آثار به جا مانده از او را چه در قالب ترجمه چه در قالب تالیف و چه به صورت فایل‌های صوتی ندیده‌اند و نخوانده‌اند و نشنیده‌اند، آینده، دین خودش را به این دانشمند کم‌نظیر حتما ادا خواهد کرد و نسل‌های آینده ایران به توصیف جایگاه او آن چنان که در شان اوست خواهند پرداخت. برویم به استقبال نامه امروز و گفتگو با دکتر داوودی گرامی و عزیزمان.

هزار نکته ناگفته در سخن پرورد   که بود توسن الفاظ رام داوودی

وجود خویش فدا کرد بهر خدمت خلق    نبود غیر محبت مرام داوودی

دمی از جهد نیاسود و مشکلات طریق    نکاست ذره ای از اهتمام داوودی

لطیف چهره و شیرین بیان و خوش محضر   خجسته صحبت و پر اغتنام داوودی

جناب آقای دکتر درود بر شما. چه سعادتمند هستم که امروز هم امکان گفتگو با شما برایم فراهم شده و می‌توانم چند دقیقه‌ای در معیت شنوندگان عزیزمان از دلم با شما حرف بزنم. نامه را با چند بیت از یک شعر که در توصیف شما سروده شده آغاز کردم. شاعرش را نمی‌شناسم اما با آن چه که گفته قلبا موافق هستم. من حقیقتا قصد ندارم فروتنی عمیق وجود شما را که از شاخصه‌های اصلی شخصیت‌تان هست، خدشه‌دار کنم آقای دکتر. اما حرف زدن از شما و توصیف واقعیت‌هایی که به شما مربوط می‌شود بخشی از تاریخ ایران هست. به همین خاطر از شما اجازه می‌خواهم چند جمله دیگر از توصیفی که در ارتباط با شما و آثارتان و سبک و سیاق زندگی‌تان خوانده‌ام را با شما و عزیزان شنونده درمیان بگذارم. این توصیف از این قرار است:

علیمراد داوودی انسانی بود در نهایت وقار با چهره‌ای آرام و نافذ. استادی به غایت مهربان و فروتن. نویسنده‌ای که نثر فصیح‌اش چنان زیباست که گویی رنگ شعر به خود می‌گیرد و در عمق معنا بی‌نظیر است. قلمی که صعب‌ترین مباحث فلسفی را چنان از زبانی بیگانه به فارسی برمی‌گرداند که خواننده را مست و مبهوت ایجاز و سادگی کلام می‌نماید.

سخن‌وری توانا با کلامی فاخر، شورانگیز و الهام‌بخش که والاترین مباحث و آراء‌ فلسفی عرفانی و اخلاقی را به زیباترین شیوه با چهره‌ای آرام و مهربان به شاگردان‌اش القا می‌کرد. گویی که پدر مهربان یکایک آن‌هاست. دکتر علیمراد داوودی درس اخلاق، ژرف‌نگری، وسعت نظر و عظمت جایگاه روح انسانی را به اعمال بر شاگردان‌اش آموخت. تا آیندگان از حماسه او طریق عشق بیاموزند.

آقای دکتر من در نامه هفته قبل خاطره‌ای شخصی تعریف کردم که سال‌ها قبل در مشهد شبی از شب‌های ضیافت این افتخار نصیب‌ام شد که همسر شما را از نزدیک ملاقات کنم و از زبان ایشان سخنانی درباره شما بشنوم. امروز هم می‌خواهم بخش‌هایی از مصاحبه‌ای که با همسرتان درباره شما شده را در این نامه بگنجانم. اما اجازه می خواهم قبل از آن خاطره‌ای را از جناب هوشنگ محمودی راجع به شما با عزیزان شنونده در میان بگذارم.

دوستان عزیزم دکتر محمودی نقل می‌کنند روزی قرار بر این بود که آقای دکتر داوودی به رادیو بیایند و راجع به مفهوم محبت مطالبی را بیان کنند و برنامه‌ای در این‌باره ضبط شود. اما وقتی به رادیو رسیدند از ایشان تقاضا شد موضوع صحبت را عوض کنند و در رابطه با ماترالیسم یا همان مادی‌گرایی حرف بزنند. ایشان به راحتی پذیرفتند. گویا بعد از ضبط، تقاضای جدیدی از ایشان می‌کنند و خواسته می‌شود راجع به مفهوم بقای روح مطالبی را عنوان کنند که مجددا بی هیچ مشکلی با حضور ذهن کم‌نظیر قبول و بلافاصله بیان مطلب در پیوند با این مفهوم را آغاز می کنند. من از خودم حرفی ندارم که به این خاطره اضافه بکنم عزیزان. به قول معروف شما خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.

news letter image

ثبت نام در خبرنامه