قسمت ۲۲
مقالهی اول «چگونه دعا و تفکر روزانه زندگی مرا دگرگون کرد» نوشتهی جینجر گِرَنت و مقالهی دوم «قانون طلایی و قانون سبز»، نوشتهی جِی اِلِینا پالمر.
***
پریسا: دوستان سلام، من پریسا هستم از مجریان پر و پا قرص برنامهی آموزههای نو.
فرزاد: من هم فرزاد هستم و امروز هم با دو مقالهی دیگه از مجموعه برنامهی آموزههای نو در خدمت شما هستیم.
پریسا: مقالهی اول عنوانش هست: «چگونه دعا و تفکر روزانه زندگی مرا دگرگون کرد،» نوشتهی جینجر گِرَنت (Ginger Grant).
فرزاد: و مقالهی دوم «قانون طلایی و قانون سبز»، نوشتهی جِیاِلِینا پالمر.
پریسا: جینجر گِرَنت زندگینامهی متفاوتی با بقیه داره.
فرزاد: زندگینامهی جینجر درحقیقت خلاصهای از مسیر زندگیش است و اینکه چطور با ترسها و مشکلاتش از طریق دعا و تفکر دست و پنجه نرم کرده و اونها وسیلهای شدن برای پیشرفت روحانیش و حالا او خودش تلاش میکند تا به عنوان مربی دیگران رو در این مسیر یاری کنه.
پریسا: هضم مقالهی جینجر برام یکم سخت بود. شاید برای اینکه دقیق متوجه نشدم چی میخواست بگه. تو چی فکر میکنی؟
فرزاد: خوب فکر میکنم یه دلیلش این بود که خیلی وارد جزییات نشده بود. من هم با خواندن زندگینامهاش توانستم متوجه منظورش شوم. فکر میکنم نکتهی اصلی رو همون ابتدای مقاله گفته بود: یک بار وقتی مشغول دعا خوندن بوده از احساس بیارزشی ترس برش میدارد. به خودش میگه انقدر توانایی ندارد که در زندگی موفق بشه. چنان این ترس در دل و جانش ریشه کرده بوده که حتی به دیگران هم نمیتونسته اعتماد کنه. و با اینکه میخواسته آدم موفقی باشه میترسیده که مبادا به نظر آدمی مادی بیاد مخصوصاً اگر این موفقیت بیشتر از حد نیازش باشه.
پریسا: خوب البته خیلی از ماها کم و بیش این ترس رو در خودمون داریم. حالا چرا چنین ترس عمیقی به سراغ جینجر آمده بوده؟
فرزاد: این طور که میگه وقتی 40 ساله میشه در عرض دو سال هر چی داشته رو از دست میده: میلیونها دلار ثروتش، تجارتش، خونه و ماشین و خیلی از دوستانش رو.
پریسا: انگار این احساس گناه و بیارزشی انقدر درش رخنه کرده بوده که اعتماد به نفسش رو از دست داده بوده.
فرزاد: بله. اما جالبه بدونی که تو همون بحبوحه وقتی دنبال دلیل همهی این مشکلات و شکستها بوده و از خودش میپرسیده چرا انقدر دارم زجر میکشم، اونطور که خودش میگه انگار صدایی بهش میگه چون فراموش کردی کی بودی.
پریسا: و احتمالاً همون یک سؤال کلیدی در اون لحظهی حساس بهش کمک میکنه که روی پای خودش بایسته.
فرزاد: بله. از اون زمان هر روز وقتی رو اختصاص میدهد به دعا خوندن. نه اینکه قبلاً این کار رو نمیکرده. چرا. اما اینبار همراه با تفکر و تعمق دربارهی دعا، دربارهی خودش، و ارزش خودش. از طریق دعا و ارتباط با عوالم روحانی اعتماد به نفس خودش رو یواش یواش به دست میاره و به ارزش واقعی خودش پی میبره.
پریسا: جالبه.
فرزاد: بله و جالبتر اینکه این عادت روزانه بهش کمک میکنه که هر دو جنبهی جسمانی و روحانی خودش رو بهتر بفهمه و از اون مهمتر به رابطهی بین این دو جنبه بیشتر پی ببره. یعنی ارتباط برقرار کردن با عالم روحانی بهش کمک میکنه که قوای روحانی نهفتهی درون خودش رو کشف کنه و از این طریق به قول معروف به یک انسان جدید تبدیل بشه.
پریسا: آها. اگر درست متوجه شده باشم متوجه میشه که در این دنیا قوای روحانی بدون قوای جسمانی امکانپذیر نیست. یعنی نمیتونه قوای جسمانی خودش رو نادیده بگیره. اتفاقا قوای جسمانیاش رو لازم داره تا وسیلهای باشه برای پیشرفت قوای روحانیش.
فرزاد: درسته. و میدونی نکتهی جالب مقاله چیه؟
پریسا: نکتهی جالب برای من اینه که شاید این اولین باری هست که به این مقوله از جهت دیگهای نگاه شده. نه اینکه چیزی عوض شده باشه. ولی به نظرم برای اولین بار هست که یکی در مقالههاش به این نکته اشاره کرده که قوای جسمانی برای رشد روحانی مهمه. همونطور که جینجر هم از تجربهی شخصی زندگیش گفت: از دست دادن اعتماد به نفس و عزت نفسش باعث میشه همه چیزش رو از دست بده. و وقتی به اهمیت ارزش خودش پی میبره تازه میتونه دوباره روی پای خودش بایسته و قوای روحانی خودش رو هم پرورش بده
فرزاد: بله، شاید به زبان دیگهای بشه اینطور گفت که برای تقویت قوای روحانی و نزدیک شدن به عوالم روحانی لازم نیست مرتاض بشیم.
…