قسمت ۲۱
مقالهی اول برنامهی امروز عنوانش هست: «چطور با خودتان حرف میزنید؟» نوشتهی مکینا ریورز. و مقالهی دوم که در حقیقت گزارشی هست از سرویس خبری جهانی بهائی با عنوان «مجلس کانادا نفرتپراکنی در اینترنت و شبکههای اجتماعی را بررسی میکند».
***
پریسا: دوستان راه دور و نزدیک
فرزاد: دوستان صمیمی، من فرزاد
پریسا: و من پریسا با یک قسمت دیگه از مجموعهی آموزههای نو
فرزاد: با دو مقاله
پریسا: البته انشاالله
فرزاد: امروز هم مهمان شما هستیم.
پریسا: مقالهی اول برنامه امروز عنوانش هست: «چطور با خودتان حرف میزنید؟» نوشتهی مکینا ریورز.
فرزاد: و مقالهی دوم که در حقیقت گزارشی هست از سرویس خبری جهانی بهائی با عنوان «مجلس کانادا نفرتپراکنی در اینترنت و شبکههای اجتماعی را بررسی میکند».
پریسا: دوستان با برنامهی امروز ما همراه باشید.
فرزاد: خوب بگو ببینم با خودت حرف میزنی؟
پریسا: البته.
فرزاد: چقدر؟
پریسا: بعضی وقتها خیلی زیاد؛ ساعتها. بعضی وقتها کمتر. بستگی به موقعیت و شرایطی که توش هستم داره.
فرزاد: بلند بلند یا تو ذهنت؟
پریسا: معمولاً یواش با خودم حرف میزنم. تو چطور؟
فرزاد: سؤالی نکن که جوابش را میدونی!
پریسا: بسیار خوب. حالا که داری از جواب دادن طفره میری بذار نویسندهی مقاله رو به شنوندگان معرفی کنیم.
فرزاد: بله، حتما. مکینا ریورز به تازگی از دانشگاه کلمبیا در رشتهی مددکاری اجتماعی فارغالتحصیل شده. او همینطور لیسانسش رو از دانشگاه اموری در رشتهی روانشناسی گرفته. او به عدالت و شفا از طریق روشهای خلاقانه علاقمند هست.
پریسا: اگر یادت باشه تأکید مکینا در مقالهش روی لحنیه که ما با خودمون حرف میزنیم و در اینباره مثال جالبی میزنه. میگه مدتی با دوستانی میگشته که ظاهراً با لحن خوبی باهاش حرف نمیزدن. بهش بیاحترامی میکردن و آزرده خاطرش میکردن و او هم مدام به خودش میگفته عیبی نداره. تو بدتر از اینها رو دیدی و میتونی اینها رو هم تحمل کنی.
فرزاد: بله یادم اومد. تا اینکه یک روز میشینه رو راست با خودش حرف میزنه و در حقیقت به خودش میگه اگر دوستش همچین مشکلی داشت و میاومد باهاش درد دل میکرد، چی بهش میگفت؟ میگفت به این دوستی ادامه بده یا سعی میکرد کمکش کنه که موقعیت رو بفهمه؟ و اگر لازمه خودش رو از اون شرایطی که توش قرار گرفته در بیاره؟
پریسا: دقیقاً. بهنظر میاد مکینا میخواد بگه ماها وقتی به قول معروف با خودمون مشورت میکنیم، با خودمون مهربون نیستیم یا به عبارتی خیلی به خودمون سخت میگیریم. و شاید هم همین هست که بعضی وقتها هضم یه موقعیت یا شرایط برامون سخته یا خیلی طول میکشه.
فرزاد: پس شاید یه راهش این باشه که هر وقت با خودمون در مورد مشکلی که پیش اومده حرف میزنیم، خودمون رو بذاریم به جای یکی از دوستانمون و فکر کنیم اگر اون الان این حرفها رو میشنید چی میگفت.
پریسا: دقیقاً. البته کار سختی هست و احتیاج به تمرین داره.
فرزاد: مثل هر چیز دیگه. مثل گوش دادن به درد دلهای دوست که خیلی وقتها فقط به جای اینکه به حرفهای طرف مقابل گوش بدیم، شروع میکنیم به نصیحت و پند و اندرز دادن در حالی که طرف مقابل فقط دو گوش شنوا میخواد تا اونچه که تو دلش بوده رو خالی کنه.
پریسا: به نکتهی خیلی جالبی اشاره کردی که مکینا هم توی مقالهش راجع بهش حرف میزنه. اتفاقاً مکینا هم میگه شاید یک دلیل اینکه ما نمیتونیم با خودمون مهربون باشیم اینه که با دیگران مهربون بودن هم برامون مشکل است.
فرزاد: اگر درست متوجه منظورش شده باشم مکینا میخواد بگه ما بعضی وقتها استانداردهامون رو خیلی بالا میگیریم طوری که کارهایی که دیگران میکنن به نظرمون نقص داره و همون موقع هست که شروع میکنیم به نقد کردنشون.
پریسا: و البته ما این کار رو با خودمون هم میکنیم.
فرزاد: درسته. البته نقد کرد بد نیست. اشکال کار جایی شروع میشه که از کلمات و عباراتی استفاده میکنیم که طرف مقابلمون رو میرنجونه. یعنی میخوایم باهاش صادق باشیم، که کار درستیه، و میخوایم به طرف مقابل کمک کنیم. اما اونچه رو که تو ذهنمون هست عنوان میکنیم بدون اینکه درباره کلماتی که به کار میبریم فکر کنیم و متوجه باشیم که با این جملات و عبارات طرف مقابل رو بدتر میرنجونیم.
پریسا: بله، فکر میکنم نکته اصلی مقاله مکینا هم همینه. وقتی داریم چه با خودمون یا دیگران حرف میزنیم باید تمرین کنیم که کلماتی رو که بهکار میبریم صادق باشن و در عین حال نرم و ملایم.
…