قصه «معصومه» – بخش ۲
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
هفته گذشته، قصه معصومه رو با هم شروع کردیم که «اگر به چیزی یا کسی نگاه میکرد و چشمش را میبست، آن چیز یا کس، تا زمانی که چشمهایش را باز نمیکرد، در آخرین حالتی که بود، ثابت میماند.» و گفتیم که چطور در یک روز برفی در صف سینما عاشق مرد جوانی شد. این هفته قصه معصومه رو پی میگیریم و اونو به سرانجام میرسونیم.
سایر بخشها