قسمت ۲۰
مقالهی اول «چگونه از مقایسهی خودمان با دیگران دست بکشیم» نوشتهی مکینا ریورز و مقالهی دوم «آیا افراد قوی خانوادههای قوی دارند؟» نوشتهی جوزف روی شپرد.
***
فرزاد: دوستان سلام گرم ما رو پذیرا باشید حتی اگر در سرزمینهای سرد زندگی میکنید. من فرزاد، به همراه همکارم پریسا، قسمت دیگهای از مجموعه برنامهی آموزههای نو رو تقدیمتون میکنیم.
پریسا: دوستان سلام من رو هم بپذیرید. امیدوارم که تا آخر برنامهی امروز با ما همراه باشید. امروز هم با دو مقاله با شما همراهیم.
فرزاد: مقالهی اول «چگونه از مقایسهی خودمان با دیگران دست بکشیم» نوشتهی مکینا ریورز.
پریسا: و مقالهی دوم «آیا افراد قوی خانوادههای قوی دارند؟» نوشتهی جوزف روی شپرد.
پریسا: دوستان همونطور که در قسمت معرفی گفتیم مقالهی اول امروز را مکینا ریورز نوشته و عنوانش هست: «چگونه از مقایسهی خودمان با دیگران دست بکشیم».
فرزاد: مکینا ریورز به تازگی از دانشگاه کلمبیا در رشتهی مددکاری اجتماعی فارغالتحصیل شده. قبلاً لیسانسش رو از دانشگاه اِموری در رشتهی روانشناسی گرفته و به عدالت و شفا از طریق روشهای خلاقانه علاقمند هست.
پریسا: خوب قبل از اینکه خلاصهی مقاله رو بگیم و به نظر نویسندهی مقاله بپردازیم، بگو ببینم نظر تو چیه؟
فرزاد: در مورد چی نظرم چیه؟
پریسا: اینکه چطور خودمون رو با دیگران مقایسه نکنیم.
فرزاد: خوب نظرم اینه که مثل غیبت کردن میمونه. نمیشه مقایسه نکرد؛ نمیشه.
پریسا: اما قبول داری مقایسه کردن به شیرینی غیبت نیست؟
فرزاد: خوب البته که نه. افسردگی ناشی ازش از غیبت بیشتره.
پریسا: پس چرا با وجود اینکه تأثیر خوبی روی روح و روانمون هم نداره دست از سرش برنمیداریم و خودمون رو خلاص نمیکنیم؟
فرزاد: خوب شاید برای اینکه نمیشه.
پریسا: بذار ببینیم نویسندهی مقاله نظرش در این مورد چیه.
فرزاد: تا اونجایی که یادمه، فکر میکنم با ما موافق بود. حتی در ابتدای مقالهش میگفت چون بشر موجودی اجتماعی هست، مقایسه کردن خیلی هم طبیعی بهنظر میرسه و نمیتونه ازش دست بکشه.
پریسا: خوب پس بذار بحث رو با این سوال شروع کنیم، اصلا چرا خودمون رو مقایسه میکنیم؟
فرزاد: شاید یه دلیلش این هست که بتونیم راه خودمون رو پیدا کنیم؛ به بقیه نگاه میکنیم تا ازشون الهام بگیریم. که اتفاقاً چیز بدی نیست. در حقیقت برای خودمون الگو پیدا میکنیم.
پریسا: و احتمالا وقتی زیاد خودمون رو در این مرحله درگیر میکنیم، شروع میکنیم به تقلید کورکورانه یا وارد یه رقابت میشیم.
فرزاد: اتفاقاً نظر نویسندهی مقاله یعنی مکینا ریورز هم همینه. و به آموزههای بهائی در این مورد اشاره میکنه که انسان دارای دو طبیعت هست. یکی طبیعتی که به عالم بالا و جنبهی روحانی انسان تعلق دارد و دیگری طبیعتی که به سمت ناسوت و جنبهی حیوانی بشر. بین این دو جنبه همیشه کشاکش وجود دارد و این انسان است که تصمیم میگیره به کدوم سمت توجه بیشتری کنه.
پریسا: درسته، الان یادم افتاد به پستی که چند وقت پیش تو فیسبوک دیدم و کلی خندیدیم. دقیق یادم نیست چی بود اما مضمونش این بود که به خاطر پستهای موفقیت دیگران خودتون رو بهزحمت نندازین، هیچکس تو فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی شکستهاش رو با دیگران بهاشتراک نمیذاره.
فرزاد: بله، این معضلی هست که شبکههای اجتماعی در سالهای جدید به وجود آوردن. مثلاً اوایل که فیسبوک راه افتاده بود همه با اشتیاق دنبال این بودن که دوستای قدیمیشون رو پیدا کنن و از حال و احوالشون با خبر بشن. اما همینطور که میبینی این روزها شبکههای اجتماعی شکل دیگهای بهخودشون گرفتن. تریبونی شدن برای اعلان اخباری از موفقیتها و تعطیلات و مهمونیهای پُر زرق و برق.
پریسا: الان که این مطلب رو گفتی و پیرو پست قبلیای که گفتم راجع بهش دارم فکر میکنم خیلی گروههای خصوصی هم در همین شبکههای اجتماعی تشکیل شدن که هدفشان حمایت روحی و فکری از اعضای گروه است.
فرزاد: درسته. مثل گروههای مادران یا گروههای والدینی که فرزندانی با بیماری خاص دارن که اتفاقاً خیلی هم از طرف اعضای گروه مورد حمایت قرار میگیرن.
پریسا: اگر نمیگی خیلی تو فیسبوک هستم برات میگم که اتفاقاً دیروز ویدیویی از یکی از کسایی دیدم که یکی از همین صفحات رو میگردوند و داشت افراد را به صفحهی خصوصیاش دعوت میکرد و میگفت وقتی وارد شدین میبینید که چقدر مورد محبت و حمایت قرار میگیرین.
فرزاد: توجه داری که این گروهها همه خصوصی هستن. یعنی افراد ترجیح میدن مشکلاتشون رو با کسایی در میون بذارن که شرایط اونها رو یا تجربه کردن یا دارن تجربه میکنن.
…