بررسی مقالههای «خرافات چه تأثیری روی ما دارد؟» نوشته نسیم منصوری و «آیا فردگرایی دیدگاه ما را نسبت به خانواده تغییر داده؟» نوشته مکینا ریورز.
***
پریسا: دوستان عزیز وقتتون بخیر. من پریسا هستم و به همراه همکارم
فرزاد: فرزاد
پریسا: امروز هم با شما هستیم با برنامه دیگهای از مجموعه آموزههای نو.
فرزاد: در ده دقیقهای که امروز با شما هستیم خلاصه دو مقاله دیگه از وب سایت بهائی تیچینگز رو تقدیمتون کنیم.
پریسا: مقاله اول برنامه امروز عنوانش هست: «خرافات چه تأثیری روی ما دارد؟» نوشته نسیم منصوری.
پریسا: مقاله دوم را هم مکینا ریورز نوشته با عنوان «آیا فردگرایی دیدگاه ما را نسبت به خانواده تغییر داده؟»
فرزاد: دوستان با ما همراه باشید.
پریسا: دوستان همونطور که در ابتدای برنامه گفتیم مقاله اول برنامه امروز را نسیم منصوری نوشته با عنوان «خرافات چه تأثیری روی ما دارد؟».
فرزاد: نسیم منصوری اهل پراگ هست و در حال حاظر مشغول به تحصیل در دو رشته مهندسی شیمی و نویسندگی حرفه ای در مقطع لیسانس در دانشگاه ماساچوست هست.
پریسا: خوب فرزاد چی فکر می کنی؟ به نظر تو خرافات چه تاثیری در زندگی داره؟ اصلا تاثیر داره؟
فرزاد: تأثیرش رو نمیدونم اما خیلیها هستن که به خرافات اعتقاد دارن و خیلیهای دیگه هم هستن که منبع درآمدی از این پدیده برای خودشون دست و پا کردن.
پریسا: راست میگی. همین الان هم توی شهرهای بزرگ، تو محلههای شلوغ مغازههایی هست که فال مردم رو میگیرن. باورت میشه؟
فرزاد: جالبه.
پریسا: تو خودت چند بار تا حالا فال قهوه گرفتهای؟
فرزاد: زیاد.
پریسا: چند تا از حرفهایی که فالگیر بهت گفت به واقعیت نزدیک بود
فرزاد: فالگیرهایی که من دیدم ادعایی نداشتند که واقعیت رو میگن.
پریسا: از شوخی بگذریم. خیلی از ماها ممکنه گاهی از روی تفریح فالی هم بگیریم. اما فکر میکنم بهتره یادمون باشه که از حد سرگرمی رد نشیم. نذاریم که باورمون به خرافات روی سلامت روح و روانمون تاثیر بذاره.
فرزاد: درسته. در آموزههای بهائی هم تاکید شده که باید خودمون رو از خرافات آزاد کنیم و چشممون رو به سمت حقیقت باز کنیم در غیر این صورت پیدا کردن حقیقت غیر ممکن خواهد بود.
پریسا: دوستان امیدواریم قسمت اول برنامه رو پسندیده باشید. در قسمت دوم مقاله «آیا فردگرایی دیدگاه ما را نسبت به خانواده تغییر داده؟» نوشته مکینا ریورز را معرفی میکنیم.
فرزاد: مکینا ریورز به تازگی از دانشکده مددکاری اجتماعی در دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شده. او به مباحث مربوط به عدالتخواهی و درمان از طریق راههای خلاقانه علاقمنده.
پریسا: مکینا مقالش رو با این مطلب شروع میکنه: فرقی نمیکنه اهل کجا باشیم و کجا بزرگ شدیم، اما به همه ما اهمیت خانواده یاد داده شده.
فرزاد: یا میشه گفت همهمون سر اهمیت وجود خانواده توافق داریم. اما آیا این برای کسایی که در خانوادههایی بزرگ شدن که رابطه سالم درش وجود نداشته هم صادقه؟
پریسا: منظورت رو کمی روشنتر میگی؟
فرزاد: مثلا بچههایی که پدر و مادر یا حتی خواهر و برادرشون آزارهای جسمی و روحی شان دادهاند، آیا اونها هم معتقدند که خانواده مهمه؟
پریسا: سوال خوبی هست. اصلا شاید همین بدرفتاری باعث شده که خیلی از افراد به سمت فردگرایی کشیده شدن. اما فکر نمیکنی، همه ما احتیاج داریم که با شخص یا اشخاصی رابطه نزدیک داشته باشیم؟ با کسایی که بتونیم به راحتی ارتباط برقرار کنیم، از نگرانیها و مشکلاتمون بگیم و شادیهامون رو قسمت کنیم؟
فرزاد: خوب شاید بعضیها مخصوصا اونهایی که در خانوادههایی بزرگ شدن که اعضای خانواده با هم رابطه سالم و نزدیکی نداشتن، تونستن این رابطه رو با دوستانشون برقرار کنن. و البته خوش به حالشون. چون بعضیها ممکنه حتی دوستی هم نداشته باشن که بتونن بهش اعتماد کنن و رابطه نزدیکی برقرار کنن. نظر نویسنده مقاله چیه؟
پریسا: مکینا از مطرح کردن این مطلب میخواد به اینجا برسه که فردگرایی باعث شده که خیلی وقتها حتی حاضر نباشیم با طرف مقابل رو در رو شیم. شاید چون دلمون نمیخواد کار به بحث و جدل بکشه. پس ترجیح میدیم راه میونبر رو انتخاب کنیم و فردی رو که باعث رنجش خاطرمون شده از زندگیمون بیرون کنیم. چرا که معتقدیم باید اون کاری رو انجام بدیم که برای ما بهترینه.
…