باغچهبان دشت سکوت
در این قسمت با جبار باغچهبان و داستان اولین مدرسه ناشنوایان ایران آشنا میشیم.
***
یکی از بزرگترین دلایل پیشرفت نکردن بشر، عدم اهمیت دادن به آموزش و تربیته. بارها تو تاریخ خوندیم و از قدیما شنیدیم که برای چیزهای کوچیک چه سنگهای بزرگی جلوی پای آدما بوده. حتی همین الان تو قرن بیست و یک، بسیاری از دختران و زنان حق تحصیل و درس خوندن ندارند. همه ما به خوبی میدونیم که تحصیل کودکان، آموزش درست و تربیت اون ها میتونه یک نسل رو از ناآگاهی نجات بده. میون این همه تاریخ تلخ تکراری، وسط این همه ظلم و بی عدالتی و ناحقی، البته مثل همیشه کسانی بودند و البته هستند که برای از بین بردن ناحقیها، پا پیش نکشیدند و مسیری در راستای آگاهی بخشی انتخاب کردند.
حضرت بهاءالله می فرمایند: “همت را بر تربیت اهل عالم مصروف دارید که شاید نفاق و اختلاف از ما بین امم به اسم اعظم محو شود و کل اهل یک بساط و یک مدینه مشاهده شوند”.
میرزا جبار عسگرزاده در ۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴ در شهر ایروان که پایتخت کنونی جمهوری ارمنستانه، به دنیا اومد.
اون تو کودکی در مکتبخونه، قرآن و زبان فارسی رو یاد گرفت و علاقه زیادی به آموزش و یادگیری پیدا کرد. ولی متاسفانه تو ۱۵ سالگی به دلیل مشکلات مالی ترک تحصیل کرد و بعد از اون به حرفه پدرش یعنی معماری و قنادی پرداخت. جبار در همون دوران برای روزنامه فکاهی ملانصرالدین مطالب و اشعار طنز می نوشت و مدیر مجله فکاهی لک لک نیز شد. میرزا جبار عسگرزاده رو همه به اسم جبار باغچهبان میشناسند و دلیل انتخاب این فامیلی چیزی هست که به خاطرش، جبار باغچهبان هم شد جزو اسامی برنامه گفتنی ها کم نیست.
جبار باغچهبان بعد از جنگ جهانی اول همراه همسرش تو سال ۱۲۹۸ شمسی از راه جلفا وارد شهر مرند شد. جبار در مرند تو مدرسه دولتی احمدیه به شغل آموزگاری مشغول شد پس از کسب تجربه های زیاد تو این مسیر، ایرادات بسیار زیادی رو در روش آموزش زبان فارسی مشاهده کرد؛ با توجه به این موضوع، باغچهبان اولین نفری بود که یک روش بسیار پرکاربرد و حرفهای برای آموزش زبان فارسی ابداع کرد. در واقع در همین زمان بود که فعالیت های خیرخواهانه و مثبت جبار در ایران آغاز شد و تا اواخر عمرش هم ادامه داشت.
جبار باغچبان تو تبریز کودکستانی رو با عنوان باغچه اطفال دایر کرد که در این باره خاطرهای دارند که گفتند: «یک روز یکی از دوستانم با شوخی به من گفت: تو برای بچههای تبریز باغچه دایر کردی و الان باغچهداری میکنی! تو باغچهبان شدهای! و پس از آن شوخی، من باغچهبان را به جای عسگرزاده برای نام خانوادگی آیندهام موقع گرفتن شناسنامه ایرانی انتخاب کردم.»
بعد از تاسیس باغچه اطفال بود که فکر آموزش به ناشنوایان ذهنش رو درگیر کرد.
اولین تلاشها در زمینه آموزش و پرورش استثنائی در حدود ۱۰۰ سال قبل در ایران شروع و نخستین فعالیتها در بخش آموزش و پرورش کودکان با آسیبدیدگی بینایی از سال ۱۲۹۹ هجری شمسی توسط شخصی به نام ارنست کریستوفل اهل کشور آلمان در شهر تبریز با جذب پنج دانشآموز آغاز شد.
در گروه کودکان با آسیبدیدگی شنوایی جبار باغچهبان تو تبریز در سال ۱۳۰۳ اولین گام رو با تاسیس مدرسه باغچه اطفال در جهت تعلیم و تربیت کودکان ناشنوا برداشت.
البته که تا قبل از اینکه به این موضوع فکر کنه، هیچ تجربه ای در زمینه تدریس به ناشنوایان نداشت. باغچهبان با سه دانش آموز ناشنوا کارش رو آغاز کرد و در این زمینه تونست موفقیتی کسب کنه. متوجه شد که حس بینایی و لمس اشیاء، نقش بسیار مهمی رو در آموزش به ناشنوایان ایفا میکنه.
همون طور که تو اول برنامه گفتم، تاریخ پره از قصه سنگ های بزرگ که مانع پیشرفت آدمها میشدند. جبار باغچهبان هم تو این مسیر با مخالفتهای شدیدی از سوی سران ممکلت مواجه شد اما چیزی نتونست مانع همتش برای تاسیس چنین مدرسهای بشه. تجربههاش در رابطه با دنیای پر از سکوت کودکان کر و لال، روز به روز در حال گسترش بود و به دنبال این تجربهها، باغچهبان سعی میکرد تا متودهای جدیدی از آموزش رو برای این کودکان تدارک ببینه.